پارادایمها و مکاتب شکل گیری راهبرد و برنامه ریزی راهبردی

     تفکرات، تصورات و فرضیات مختلفی در حوزه برنامه ریزی و مدیریت راهبردی از سوی صاحبنظران این رشته، در قالب پارادایم های شکل گیری راهبرد و برنامه ریزی راهبردی مطرح شده و مخالفان و موافقان بسیاری نیز در این زمینه به اظهارنظر پرداخته اند. بررسی اینگونه نظرات حاکی از آن است که درکی روشن و تصویری واحد از موضوع شکل گیری راهبرد و فرآیند برنامه ریزی راهبردی وجود ندارد. با این حال می توان نگرش های مختلف در این خصوص را از یکدیگر متمایز ساخت. این نگرش ها حاکی از آن است که گروهی، شکل گیری راهبرد را فرآیند مشخص، قابل    پیش بینی و توام با تدابیر تحلیلی و علت و معلولی می پندارند و گروهی دیگر، معتقد به اعمال تدابیر غیر رسمی، اقتضایی و خلق الساعه بوده و گروهی نیز هر دو را توجیه می کنند. بررسی و شناخت اینگونه نظریات به مثابه کنار هم قرار دادن تکه های شکسته آینه ای است که می تواند تصویر روشن تری از این موضوع ارائه نماید. هرچند شفافیت تصویردر آیینه شکسته همانند آیینه، سالم نیست، ولیکن می تواند تصویر واحدی ارائه نماید.

     بر همین اساس به منظور دستیابی به درک و شناختی روشن از نظریات مطروحه در این زمینه، به بررسی پارادایمها و مکاتب شکل گیری راهبرد خواهیم پرداخت.

مفهوم پارادایم

     پارادایم مجموعه ای از تفکرات، تصورات و ارزش هایی است که یک بینش از واقعیت را شکل می دهند. بینشی که اساس راهی قرار می گیرد که یک جامعه خود را براساس آن سازماندهی می کند.

     پارادایم ها مجموعه ای از مفروضات و تصورات هستند که به نحوی حقیقت را توضیح می دهند، حقیقتی که هیچ گاه نمی تواند بطور کامل بیان شود و ما همواره به احساسی از آن دسترسی داریم.

رابطه پارادایم ها با راهبرد:

     واقعیت این است که فرصتها، دورنمای اصلی راهبرد ها هستند و راهبرد ها نیز برای موفقیت، باید بر فرصت های معتبر و منفعت ساز متکی باشند.

     این زنجیره مفهومی، پیوندی عمیق و سرنوشت ساز را پدیدار می سازد، پیوند بین «راهبرد و پارادایم».

     پارادایم در سازمان ها را می توان به سه سطح تقسیم نمود:

۱-پارادایمی که فقط به یک سازمان خاص بر می گردد.

۲- پارادایمی که به مدیریت، راهبرد و سازمان بر می گردد.

۳- پارادایم عمومی، شامل: باورها، تئوری ها و دانشی که به قدرت هر شخصی بر می گردد و    می توان پایه رویکرد یک مدیر باشد.

     بر اساس این تعریف می توان گفت سازمانهای هوشیار، آنهایی هستند که سطح دوم پارادایم ها را همواره تغییر می دهند و پارادایم های جدید ایجاد می کنند.

      سئوال اینجاست که با توجه به این فرصتها، سازمان چگونه راهبرد خود را باید برمبنای آنها طرح ریزی نمایند؟ آیا تمام و یا بخشی ار راهبرد خود را باید بر اساس قواعد پارادایم آتی بگذرانند؟ پاسخ سئوال مشکل است. زیرا سرمایه گذاری روی مساله ای که هنوز اتفاق نیافتاده، قدری عبث و عجیب به نظر می رسد و ریسک بالایی می طلبد.

     راهبرد ها بر مبنای چنین فرصتهایی به چهار دسته عمده تقسیم می شوند:

۱- راهبرد های آگاهانه ( که برمبنای پارادایم جاری شکل می گیرند)

۲- راهبرد خلاقانه( که در فضای پارادایم موجود راه حل های بدیع را جستجومی کند)

۳- راهبرد های آینده نگر( که بر شناخت پارادایم آینده استوار است)

۴- راهبرد های آینده ساز (که برمبنای قاعده شکنی وخلق پارادایم جدید شکل می گیرند).

مکاتب اصلی (پارادایم های) شکل گیری راهبرد و مدیریت راهبردی:

     مینتزبرگ؛ مکاتب مدیریت راهبردی را بطور کلی به دو دسته تقسیم کرده است که دسته اول را مکاتب تجویزی یا پیش تدبیری و دسته دوم را مکاتب توصیفی یا تجربی- انطباقی می نامند.

     «مکتب تجویزی معتقد به طراحی رسمی و پیش بینی تدابیر تحلیلی برای تحقق هدف های بلند مدت و مکتب دوم، متکی بر اقدام بموقع و منطبق با شرایط جاری و تقریباً اعمال تدابیر غیر رسمی و خلق الساعه است».

پارادایم تجویزی(پیش تدبیری):

     نمونه هایی از تعاریف مدیریت راهبردی که متاثر از پارادایم تجویزی (پیش تدبیری است) عبارتند از:

الف) مدیریت راهبردی عبارت از طراحی و تنظیم و ارزیابی کلیه اقدامات و عملیاتی است که سازمان را قادر می سازد آینده را دقیقتر و روشن تر ترسیم کند.

ب) مدیریت راهبردی یک فرآیند تصمیم گیری است که می تواند محیط درون سازمان را با فرصت ها و تهدیدات محیط برون سازمانی به نحوی به هم ربط دهد که ارزش هر یک از این عوامل در تحقق اهداف، به خوبی مشخص شود.

ج) راهبرد با رعایت تهدید ها و فرصت ها ی محیط برون سازمانی و منابع و تواناییهای سازمان، راه رسیدن به اهداف را مشخص می کند.

می توان گفت رویکرد تجویزی از تعامل چهارعامل قوت(s)،ضعف(w)، فرصت(o) وتهدید(T) ، به منظور انتخاب الگوی مناسب راهبرد ، عمدتا در راستای تحقق اهداف استفاده می کند.

 

مشخصات پارادایم پیش تدبیری(تجویزی)را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

الف) شکل گیری راهبرد، باید فرآیندی آگاهانه و کنترل شده باشد.

ب) مسئولیت کنترل و آگاهی، به عهده شخص اول سازمان است. این شخص استراتژیست واقعی سازمان و رهبر سازمان است نه فقط یک مدیر.

ج) مدل شکل گیری راهبرد، باید ساده و غیر رسمی توسعه یابند.

د) راهبرد ها باید منحصر به فرد و ویژه برای هر سازمان باشند.

ح) راهبرد ها به طور کامل از فرآیند طراحی تدابیر، شکل می گیرند.

و) راهبرد باید بطور کامل و مشخص و در صورت امکان به نحوی وارد جزئیات شود که سادگی آنها حفظ شود.

ز) در صورتی که راهبرد ها با شرایط ذکر شده فوق طراحی شوند، اجرای آن امکانپذیر خواهد بود.

ه) و بالاخره ویژگی عمده مکاتب تجویزی این است که طرح ریزی، اجرا و ارزیابی در فرآیندی تکمیلی، ولی جدا از هم صورت می گیرد.(اول طرح ریزی، بعد  اجرا و سپس ارزیابی).

پارادایم توصیفی

     نمونه هایی از تعاریف مدیریت راهبردی که متاثر از پارادایم توصیفی و تجربی است عبارتند از:

الف) در مدیریت راهبردی تاکید بر تفکر و اقدام بموقع است ( نه داشتن یک برنامه آماده و حجیم راهبردی)

ب) مدیریت راهبردی یک فرآیند تصمیم گیری متکی بر آزمایش و تجربه است ( و در شرایط غیر قابل پیش بینی، امکان انتخاب راهبرد دقیق و مشخص بلند مدت وجود ندارد)

ج) تفکر و اقدام راهبردی (در مقایسه با اقدام یا تفکر تاکتیکی و عملیاتی) به فعل و انفعالات و موفقیت کل مجموعه توجه دارد نه یک بخش از مجموعه.

د)مدیریت راهبردی، یک اقدام و یا اعمال یک راه حل اقتضایی و انطباقی کلان است.

     همانگونه که از تعاریف فوق استنباط می شود، پارادایم تجربی- انطباقی، بیشتر به تفکر و اقدام راهبردی توجه دارد تا برنامه ریزی راهبردی. این تفکر، در شرایط غیر قابل پیش بینی( که باید گفت آینده بطور دقیق قابل پیش بینی نیست) طرح ریزی بلند مدت را امکانپذیر نمی داند.

     پارادایم توصیفی(تجربی- انطباقی) روشن ساختن حیطه راهبرد است.بر همین اساس، راهبرد در چارچوب این پارادایم در قالب برنامه، خط مشی، الگو، موقعیت و نگرش که تحت عنوان P5 میتزبرگ معروف هستند تعریف می شود.

     مکاتب یادگیری، قدرت گرایی، ادراکی، کارآفرینی، محیط گرایی و فرهنگی از زیر گروه های مکتب توصیفی می باشند.

مشخصات پارادایم توصیفی را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد:

     علاقمندان این پارادایم، تغییرات سریع غیرخطی و غیرقابل پیش بینی محیط را عاملی می دانند که به شدت اثر بخشی پارادایم تجویزی را تحت الشعاع قرار می دهد.

     بر مبنای طرز فکر این پارادایم، در شرایط تحول و تغییر، ارزیابی و ارزشیابی مطمئنی از تهدیدات و فرصت های محیط برون سازمانی غیر ممکن، ارزیابی نقاط قوت و ضعف درون سازمانی غیر واقعی و متاثر از برداشت های متفاوت مدیران، و در نتیجه غیر قابل اطمینان، خواهد بود.

     برخلاف نگرش پارادایم پیش تدبیری که طراحی ساختار سازمانی را به دنبال تعیین راهبرد و متناسب با استراتژی توصیه می کند، پارادایم تجربی-انطباقی، راهبرد را بیشتر از ساختار سازمانی قابل تغییر می داند و بر این عقیده است که تغییر و تحول مکرر ساختار سازمانی یک موسسه، نسبت به راهبرد کمتر به امکان نزدیک تر است.

     در چارچوب نگرش این پارادایم که نام دیگر آن مکتب تعیین کننده است، عوامل و شرایط را حاکم بر تصمیم ها می داند و در راستای این نگرش راهبرد ی همانقدر که بر عواملی نظیر ساختار سازمانی، تکنولوژی و ساختار منابع انسانی تاثیر می گذارد، از آنها نیز تاثیر می گیرد.

     بنابر نظر این پارادایم نمی توان گفت بر مبنای راهبرد، تکنولوژی و مثلا بر مبنای تکنولوژی، ساختار سازمانی و بالاخره بر مبنای ساختا رسازمانی، ساختار منابع انسانی باید طراحی شود.

تلفیق پارادایمها(پارادایم سیستمی – اقتضایی دور اندیشانه):

     می توان نگرش این دو پارادایم را به هم نزدیک کرد. ضمن آنکه فصل مشترک این دو دیدگاه را می توان پارادایم تلفیقی نامید. رویکرد تلفیقی سعی در نزدیک کردن و در هم آمیختن این دو باور دارد.

مشخصات پارادایم تلفیقی را بصورت زیر می توان خلاصه کرد:

الف) در چارچوب نگرش این پارادایم، ضمن تاکید بر لزوم همخوانی و ایجاد توازن بین قوت و ضعف سازمان، فرصتها و تهدید های محیط(چهار عنصری که معمولاً آن را با علامات اختصاریSWOT نشان می دهند) تغییر عوامل محیطی و شکل دهی محیط، مطابق اهداف و راهبرد های مورد نظر، ضروری است.

ب) درپارادایم تلفیقی، ضمن اینکه چشم انداز، دیدگاه وارزش های مدیران عالی واستراتژیست های سازمان، تعیین کننده به حساب می آیند، دخالت مستقیم و غیر مستقیم افراد  و واحد های سازمانی هم در نقش نوآوران و خلاقان اندیشه های تغییر دهنده و تغییر گیرنده، غیر قابل اجتناب است.

ج) در این تفکر، طبعاً تحلیل های کلان همراه با تحلیل های خرد توامان، ملاک تصمیم گیری ها قرار می گیرند.

د)رسالت ها و آرمان های تجویزی با واقع گرایی بیشتری تبیین و اجرا می شود.

     و خلاصه اینکه این تلفیق یک برخورد سیستمی- اقتضایی دوراندیشانه را توصیه می کند.

    تعبیر عبارت « سیستمی- اقتضایی دوراندیشانه » آن است که هر کشور و هر سازمانی باید الگوی خاص و متاثر از آرمانها، ایدئولوژی ها و واقعیت های محیطی خود را انتخاب کند.ولی بعلت اینکه شکاف وسیعی بین شرایط کشور های در حال توسعه و توسعه یافته صنعتی وجود دارد، توصیه این نگارش برای کشور ایران، اعمال مدیریت راهبردی با دیدگاه تلفیقی و با گرایش بیشتر در جهت تفکر پیش تدبیری است.

مکاتب مدیریت راهبردی

     وقتی بدنه عظیم مدیریت راهبردی را مرور می کنیم با ده نقطه نظر که ما از این پس آنها را مکاتب می نامیم، رو به رو می شویم که اکثر آنها به مساله مدیریت راهبردی منتج می شوند.هر کدام از این ده مکتب دارای یک جنبه فکری منحصر به فرد(بر اساس پارادایم اصلی از فرآیند تشکیل راهبرد) هستند که هر کدام از یک نظر کوته فکرانه و یا اغراق آمیز بوده و یا از جنبه ای دیگر هر کدام جالب و هوشمندانه می باشند.

پارادایم تجویزی شامل:

مکتب طراحی

مکتب برنامه ریزی

مکتب موقعیت یابی

پارادایم توصیفی شامل:

مکتب کارآفرینی

مکتب شناختی(ادراکی)

مکتب یادگیری

مکتب قدرت گرایی

مکتب فرهنگی

مکتب محیط گرایی(محیطی)

پارادایم تلفیقی شامل:

مکتب پیکر بندی( جمع بندی مکاتب فوق).

                                                                                          گردآوررنده:

                                                                                       احمدرضا هدایتی

                                                                                    کارشناس ارشد مدیریت

                                                                                          زمستان ۱۳۸۵

منابع مورد استفاده:

 ۱-نگرش جامع بر مدیریت راهبردی – دکتر علی احمدی . علی رضا و تاج الدین . ایرج و فتح ا… مهدی – انتشارات تولید – چاپ اول – پاییز۸۲

۲-مدیریت راهبردی – فردآر . دیوید – ترجمه پارسائیان . علی و اعرابی محمد – دفتر پژوهش های فرهنگی – چاپ هشتم – سال۱۳۸۴

شما همچنین می توانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *