اسلام خوب، اسلام بد!؟

     این یک واقعیت انکارناپذیر است که خداوند، دشمنان اسلام را از احمق‌ها آفریده است و امروز این حماقت را می‌توان در زوایای مختلف رفتار آنان مشاهده کرد، دشمنانی که گروهی از آنها با نام و تحت لوای اسلام بر پیکر دین خدا ضربه می‌زنند و گروهی رسماً و علناً در جبهه مقابل این دین آسمانی قرار گرفته‌ و نابودی اسلام ناب محمدی(ص) را هدف قرار داده‌اند، اما دشمنان اسلام چه کسانی هستند و علت تقابل آنها با مسلمین چیست؟

گروه اول از دشمنان اسلام؛ سرمایه‌داران مستکبری هستند که علی‌رغم اقلیت مطلق در جهان، با بهره بردن از تکنولوژی نوین و ابزارهای مختلف و متنوع موجود در جهان غرب، عنان کنترل افکار مسخ شده مردم سرزمین خود و سایر ملل را در دست گرفته و احیاء و شکل گرفتن ادیانی مانند؛ اسلام راستین را مغایر با منافع خود می‌دانند و حاضرند برای حفظ ثروت خود به هر جنایتی دست بزنند.

از آنجا که جنگ و درگیری مستقیم با ادیان و به خصوص اسلام در ادوار مختلف برای این گروه هزینه‌های جبران‌ناپذیری را در ابعاد مختلف (به‌ویژه از نظر سیاسی و مالی) به همراه داشته است، لذا در سال‌های اخیر، بیشتر تلاش آنها بر استفاده از سایر ابزار و روش‌ها از جمله؛ نفوذ و شبیخون فرهنگی، فشار اقتصادی و یا ایجاد نزاع و درگیری بین ادیان و مذاهب یعنی اضمهلال از درون و به دست پیروان خود آنها و نیز به‌کارگیری افراد سایر جوامع برای دستیابی به اهداف پلیدشان متمرکز شده‌است.

گروه دوم از دشمنان اسلام؛ رؤسا و حکام سرسپرده و مرعوبی هستند که به‌رغم اینکه داعیه رهبری جهان اسلام را دارند، اما همانند گروه اول حاضرند نه تنها منابع و امکانات اسلامی، بلکه مسلمین و مستضعفین جهان را قربانی شهوترانی‌ و کسب قدرت و ثروت برای خود نمایند و هیچ ابایی از همکاری و همراهی پنهان و حتی آشکار با سرسخت‌ترین دشمنان اسلام ندارند، کسانی که با توسل بر قدرت زر و زور تزویر توانسته‌اند، سال‌های متمادی بر مسلمین حکومت کنند و بعضاً اموال فراوانی از بیت‌المال را به اَشکال مختلف تصاحب نمایند.

حکام خوشگذران برخی از کشورهای منطقه که در سایه غفلت ملت‌های خود و گاهی از طریق انجام برخی اقدامات شکلی عوام فریبانه و تبلیغات گسترده رسانه‌ای، افکار عمومی را فریب داده و چوب حراج بر اموال بیت‌المال زده‌اند و به مدد پول‌های بادآورده نفتی هر روز بر دارائی‌های‌ خود افزوده و از بیم بیداری و قیام احتمالی مسلمین، بخش قابل توجهی از این ثروت را به کشورهای غربی انتقال داده‌اند، در ردیف منفورترین عناصر این گروه قرار دارند.

این گروه؛ منافقین خائن و چند چهره‌ای هستند که هیچ‌گاه طاقت شنیدن ندای حق را نداشته‌ و پیوسته فرصت اندیشه و انتخاب را از مردم خود سلب نموده‌اند و در حالی که با همراهی و همکاری سایر افراد فرصت‌طلب، خون مسلمین را در شیشه می‌کنند، از یک‌سو به‌ ظاهر برای بقای اسلام اشکِ تمساح می‌ریزند و از سوی دیگر دست در دست دشمن قرار داده و با سرمایه و نیروی انسانیِ جهان اسلام، مرتکب جنایت بر علیه مسلمین می‌شوند و سرزمین‌های اسلامی را به خاک و خون می‌کشند.

گروه سوم از دشمنان اسلام؛ مزدوران خودفروخته‌ای هستند، که به دور از هرگونه عقل و منطق انسانی، فقط مادیات را می‌شناسند و با استفاده از قدرت پول در خدمت نظام سرمایه‌داری قرار گرفته و بندگی و بردگی آنها را حتی تا مرز از دست دادن جان خویش پذیرفته‌اند.

گروه چهارم از معارضین اسلام؛ این گروه افراد فریب خورده‌ی غیر مسلمانی را شامل می‌شود که از روی ناآگاهی و عدم شناخت اصول و آموزه‌های اسلامی و یا تحت تأثیر تبلیغات مسموم رسانه‌ای دشمنان خدا و بدون آگاهی از هدف سردمداران خود، شیوه ددمنشانه سه گروه اول را برگزیده‌اند.

گروه پنجم از معارضین اسلام؛ مسلمانان ساده‌لوح و فریب خورده‌ای هستند که خواسته یا ناخواسته در این دام گرفتار شده‌اند و بدون توجه به نشانه‌های نفاق و عناد نظام استکباری، دشمنان اصلی اسلام را به فراموشی سپرده‌اند و به مشارکت با دشمن در اجرای نقشه مزورانه او برای ایجاد نزاع و درگیری بین مسلمانان و کشتار برادران و خواهران هم‌کیش خویش تن داده‌اند و به زعم خود تصور می‌کنند، در حال خدمت به اسلام و مسلمین هستند.

با آنکه خدا، قرآن و پیامبرِ این گروه با مردم کشوری مانند؛ ایران یکی است و در بسیاری از اصول اعتقادی با هم وحدت‌ نظر دارند و با آنکه ایرانیان بدون هیچ‌گونه تعصب ناسیونالیستی، برترین اعراب از اجداد آنها را به عنوان رهبران سیاسی و مذهبی خود برگزیده و نام آنها را بر فرزندانشان می‌نهند، جای دوست و دشمن نزد آنها عوض شده و برادر کشی را پیشه خود ساخته‌اند.

دو گروه اول نه تنها معتقد به هیچ دین و مرام و مسلک الهی نیستند، بلکه بویی از انسانیت نیز نبرده‌اند و شواهد و قرائن بیانگر آن است که با توسل به ظاهرسازی و عوام‌فریبی، خود را معتقد به ادیان الهی جلوه می‌دهند و تنها درپی کسب و حفظ منافع خویش می‌باشند و گروه سوم نیز از آنجا که همانند یک انسان خونخوار به حضور در جنگ و قتل و غارت در نقاط مختلف دنیا عادت کرده و به عنوان یک شغل برای کسب درآمد به آن می‌نگرند، عمدتاً در ردیف دو گروه اول قرار دارند.

طبیعی است که هدف دو گروه اول؛ از بین بردن تمام مظاهر خداپرستی و معنویت در سطح جهان بوده و سایر گروه‌های مورد اشاره نیز، خواسته یا ناخواسته با آنها مشارکت و همراهی می‌نمایند، همچنان که گروهی مانند؛ داعش یا فرقه‌ای مانند؛ وهابیت از بدو پیدایش خود تاکنون از هیچ کوششی برای محو آثار دینی (اعم از آثار اسلامی و حتی غیر اسلامی) فروگذار نکرده‌اند و یا گروهی مانند، طالبان که با ارائه چهره‌ای زُمخت و متحجرانه از اسلام، در زمینه‌سازی برای محو اسلام با آنها همراهی کرده‌اند.

رجوع به قرائن و شواهد تاریخی نیز بیانگر آن است، که تقابل استکبار با دین و به‌خصوص اتخاذ رویکرد اسلام هراسی و ایران هراسی و به تعبیر دیگر دشمن‌تراشی علیه ایران و اسلام، تنها و تنها برای کند ساختن حرکت رو به رشد و فزاینده جوامع به سوی معنویت و در رأس آن جلوگیری از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامی و پیشگیری از پیشرفت جهان اسلام و ترجیحاً در جهت ریشه کن ساختن اسلام ناب محمدی(ص) به دست خود مسلمانان شکل گرفته است.

برخی از مهمترین قرائن و سوابق تاریخی در این رابطه عبارتند از؛

  • اکثر جنگ‌های قرن اخیر در کشورهای اسلامی و مستضعف تحت سلطه و ستم استکبار رخ داده است.
  • در تمام این جنگ‌ها بیشترین بهره نصیب دشمنان و بیشترین خسارت عاید جهان اسلام شده است.
  • دشمن با فرصت‌سازی ناشی از ایجاد جنگ‌ بین ادیان الهی و مستضعفین جهان، نه تنها بزرگترین بازار تسلیحاتی را برای خود فراهم ساخته‌، بلکه با ایجاد غفلت و انحراف در افکار عمومی، هر روز تلاش کرده تا با چپاول منافع مسلمین و مستضعفین، بیش از پیش بر ثروت و قدرت خویش بیفزاید.
  • نظام سرمایه‌داری در طول تاریخ خود، بارها مرتکب خیانت نسبت به دوستان هم‌پیمان خود شده و برای حفظ منافع خویش حاضر شده است تا نزدیکترین دوستان و دست‌نشاندگان وابسته حتی کسانی مانند؛ مبارک، قذافی و صدام که سال‌ها در خدمت او بوده‌اند را نیز قربانی مطامع خویش نماید.
  • در تمام طول تاریخ؛ ایجاد شک و تردید در کارآمدی نظام اسلامی، ایجاد تزلزل در مبانی اعتقادی مسلمین و در نهایت ایجاد تفرقه و دودستگی بین آنها (با استفاده از ابزار و روش‌های مختلف و متفاوت سیاسی، دینی، مذهبی و یا فرهنگی و اقتصادی) و استمرار بر این رویکرد، مهمترین شگردهای مورد استفاده دشمن برای تقابل با اسلام بوده است.

نشانه‌ها و علائم جدید نیز از همکاری و تبانی پنهانی دو گروه اول برای دستیابی به اهدافی حکایت دارد که در سایه غفلت و خواب‌زدگی برخی از مسلمانان، از مدت‌ها پیش علیه مسلمین و مستضعفین جهان پایه‌ریزی شده است، علائم و نشانه‌هایی که مهمترین آنها نیز عبارتند از:

  • به خواسته اکثریت مردم کشورهایی مانند؛ فلسطین، بحرین، مصر، سوریه و یمن به جرم شیعه بودن و یا همگرایی با ایران اسلامی بی‌توجهی می‌کنند و متقابلاً با تمام قوا از کودتاگران و حکومت‌های دیکتاتوری در کشورهایی مانند؛ مصر، عربستان و بحرین در منطقه و سایر نقاط جهان دفاع می‌کنند.
  • برای تجاوز به خاک کشورهایی مانند؛ یمن، لیبی و سوریه، حقوق بشر را بهانه قرار می‌دهند و متقابلاً از رفتارهای دیکتاتورمأبانه حکومت‌های لائیک و مبتنی بر اسلام آمریکایی در کشورهای مسلمانی مانند؛ ترکیه و پاکستان و سایر کشورهای مشابه به طور همه‌جانبه حمایت می‌نمایند.
  • جنایات صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی، نسل‌کشی توسط صرب‌ها علیه مسلمانان در شبه‌جزیره بالکان، بودایی‌های متعصب بر ضد مسلمانان در میانمار و امثال آن را را نادیده می‌انگارند و یا به شکل علنی و غیر علنی از گروهای تروریستی و تکفیری مانند؛ داعش طالبان، وهابیون و سایر گروه‌های افراطی شبه اسلامی پشتیبانی و حمایت می‌کنند و آنها را به ‌آتش‌افروزی و جنگ‌طلبی تحریک می‌کنند و متقابلاً کشورهایی مانند؛ ایران و سوریه که از تروریسم آسیب‌های فراوان دیده و در خط مقدم مقابله با آنها قراردارد را به حمایت از تروریسمی که عملاً ساخته خود غرب است، متهم می‌سازند.
  • مداخله و تجاوز علنی و غیر قانونی کشوری مانند؛ آمریکا به عراق و افغانستان و سوریه و کشوری مانند؛ عربستان به یمن و بحرین و رژیم اشغالگر قدس به سوریه و لبنان را قانونی جلوه می‌دهند و متقابلاً عملیات استشهادی رزمندگان فلسطینی در برابر دشمنان سر تا پا مسلح صهیونیست را عملیات ترروریستی معرفی می‌کنند.
  • از فرقه شیرازی‌ها علی‌رغم یدک کشیدن نام تشیع در لندن و سایر شهرها و کشورهای غربی، به‌طور همه‌جانبه حمایت می‌نمایند و همزمان به شکل گسترده با شیعیان ایران، حزب‌الله لبنان و سایر گروه‌های شیعی در نقاط مختلف جهان به مقابله برمی‌خیزند.
  • به نام اعراب در کوتاه‌ترین زمان ممکن برای سرکوب قیام مردم هم‌نژاد و هم‌مسلک خود در یمن، ائتلاف چندجانبه تشکیل داده و با عملیات نظامی مردم بی‌دفاع این کشور را به خاک و خون می‌کشند و متقابلاً حتی از صدور اعلامیه علیه جنایات صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی و قتل‌عام مردم مظلوم فلسطین توسط رژیم اشغالگر قدس دریغ می‌نمایند.
  • بدون معطلی علیه چند حرکت محدود و بعضاً صحنه‌سازی شده‌ی تروریستی در برخی از کشور اروپایی اعلامیه صادر می‌کنند و متقابلاً از اقدام مشابه علیه جنایات گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه و سایر کشورهای اسلامی جهان امتناع می‌نمایند و حتی از آنها حمایت می‌کنند.
  • کشوری مانند ایران و سوریه را به بهانه‌های واهی مشمول تحریم‌های گسترده اقتصادی می‌کنند و دارایی ‌آنها را به نفع خود بلوکه می‌کنند و متقابلاً نه تنها از اعمال روش مشابه علیه گروه‌های تروریستی خودداری می‌کنند، بلکه به اَشکال مختلف از آنها حمایت مالی، سیاسی، اطلاعاتی و آموزشی می‌کنند و برای آنها فرش قرمز پهن نموده و حتی به مجروحین آنها خدمات پزشکی ارائه می‌دهند.
  • بمب اتمی خودساخته و غیر واقعی در ایران را برای جهان تهدید قلمداد نموده و مورد هجمه گسترده قرار می‌دهند و متقابلاً انبوه تسلیحات کشتار جمعی رژیم صهیونیستی و سایر کشورهای همسو را نادیده انگاشته و وجود آن را لازمه توازن قوا بیان می‌کنند.

حال اگر به راستی غرب به دنبال استقرار دموکراسی در کشورهای مختلف است، این سؤالات به ذهن متبادر می‌شود که؛ چرا این کشورها قلدرمأبانه و به روش‌های مزورانه، حق انتخاب را از اکثریت مردم کشورهایی مانند؛ بحرین، یمن و فلسطین سلب می‌کنند؟ چرا در یک اقدام کاملاً متناقض خواسته مردم این کشورها را سرکوب می‌کنند در حالیکه مقابله با آشوب طلبی یک اقلیت فریب‌خورده و مزدور در ایران را خلاف دموکراسی جلوه می‌دهند؟ چرا مدعیان دموکراسی به خود اجازه می‌دهند که فراتر از قوانین بین‌المللی عمل کنند؟ اصولاً با توجه به وجود نهادهای بین‌المللی به آنها چه ربطی دارد که از آن سوی دنیا در امور داخلی سایر کشورهای جهان دخالت می‌کنند؟ آیا سوء‌استفاده از قدرت نظامی و اقتصادی توسط این گروه، مغایر اصول دموکراسی مورد ادعای آنها نیست؟

همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی(دامت برکاته) در بیانات مختلف فرموده‌اند؛ بی‌شک اگر غربی‌ها آن‌طور که جلوه می‌دهد، واقعاً و صادقانه به دنبال دموکراسی هستند، کشورهای منطقه به حضور و ائتلاف آنها برای مقابله با تروریست و امثال آن نیازی ندارند، بلکه کافی است که:

  • در گام نخست کافی است، از حمایت رژیم‌های دیکتاتور در منطقه و تأیید رفتار آنها، دست بردارند و حق انتخاب را برای همه مردم در همه نقاط جهان محترم بشمارند.
  • از اسلام هراسی، ایران هراسی و تفرقه‌افکنی بین ادیان و مذاهب الهی در سراسر جهان خودداری کرده و آزادی اختیار و عمل را از آنها سلب ننمایند.
  • از پرورش و تربیت گروه‌های جدید تروریستی دوری جسته و از تحریک و ترغیب این گروه‌ها به جنگ و خونریزی علیه مسلمانان و سایر ادیان دست بردارند.
  • از پشتیبانی و حمایت گروه‌های مذکور اعم از؛ تسلیح و تجهیز و حمایت مالی و اطلاعاتی یا خرید نفت و سایر اقلام مسروقه آنها اجتناب نمایند.

بی‌شک اگر چنین شود، نه تنها به حضور غرب در هیچ کجای کره خاکی نیاز نخواهد بود، بلکه؛ جنگ و نزاع در منطقه و بلکه جهان فروکش خواهد کرد و گروه‌های تروریستی نیز به خودیِ خود ریشه کن خواهند شد، اما این‌گونه نخواهد شد چرا که در آن صورت منافع استکبار و رژیم سرمایه‌داری غرب در معرض سقوط و سرنگونی قرار خواهد گرفت.

در واقع با استناد به قرائن و شواهد مورد اشاره می‌توان چنین استنباط کرد که از نظر نظام سلطه؛ اسلام خوب اسلامی است که سران و مردم آن فرمانبردار باشند و منافع آنها را در معرض خطر قرار ندهند، از ظلم‌ستیزی، استکبارستیزی، عدالت‌خواهی و همچنین از ایمان، علم، دانش، پیشرفت و اتحاد و انسجام در آن خبری نباشد و اسلام بد اسلامی است که؛ در نقطه مقابل آن قرار داشته باشد و تردیدی وجود ندارد که چنین اسلامی همواره در معرض عناد و توطئه دشمنان قرار خواهد داشت.

حماقت دشمنان نیز در همین نگاه ناجوانمردانه و استمرار عناد و دشمنی با ادیان الهی و بی‌توجهی به سنت و وعده الهی مبنی بر پیروزی حق بر باطل آشکار می‌گردد، وعده‌ای که نشانه‌های آن از مدت‌ها پیش و پس تولد انقلاب شکوهمند اسلامی، با شمارش معکوس برای انزوای سیاسی و فروپاشی ابهت خیالی قدرت‌های بزرگ و سقوط فرهنگی و اخلاق اجتماعی و همچنین ورشکستگی اقتصاد در غرب آغاز شده است.

کلام آخر اینکه؛ آیا این همه که مشتی از خروار است، برای بیداری مسلمین از خواب غفلت کافی نیست؟

احمدرضا هدایتی

کارشناس ارشد مدیریت

۱۱/۱/۹۴

شما همچنین می توانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *