شعر ویژه روز عاشورا

بسم رب شهدا

« ظهر عاشورا »

 

عاشورا نزدیک است

« ظهر عاشورا »

 

آن ظهر آمد و شور عاشورا  سرگرفت

روزی که  دلها را اندوه عالم، در بر گرفت

 

یک طرف نور بود و شور بود و روح ایمان

سوی دیگر زر بود و زور بود و ظلم بی پایان

 

چشم خورشید در آسمان خون می گریست

کِی (که ای) آسمانِ سرخ فام، مگر این زاده زهرا نیست؟

 

آخر مگر او معین و یاور دین خدا نیست

پس این همه غوغا و بلوا  از  بهر چیست؟

 

گو به من، حاکم و ارباب این بلوائیان کیست؟

گو مگر شرم و حیا در نزد این نامردمان نیست؟

 

آمد پیامش این لشکر را حاکمْ، یزید است

گرچه می داند حسین، رهبر و سالار دین است

 

آمده تا با حسین، آن خون خدا سودا کند

غافل زآنکه خون حق،  کوفیان رسوا کند

 

دشت بود و سوزش آفتاب و شنهای روان

آب بود و سراب بود و فرات، آن رود خروشان

 

کودکی تشنه بود، آب می خواست از عمو

وآن دگر طفل، حال پدر می پرسید از او

 

ناگهان روز تار شد، رزمی خونین در گرفت

دشمن نادان، کین و خصم خود از سرگرفت

 

لیک قدرت ایمان، خواب آنان در ربود

حق، حسین و هفتاد دو یارش را می ستود

 

آخر، آن جتگِ اهریمن  بالا  گرفت

بر کینه ها دامن زد و سرها گرفت

 

کوفیان عهد شکن، عقده‌ها آشکار ساختند

لب فرو بستند و بر سپاه حق تاختند

 

تیغی پیکر قاسم،  تیری گلوی اصغر را درید

اکبر آسمانی شد ، سوی جدش پر کشید

 

عباس در پی آب روان، جانفشانیها نمود

خون پیشانی، ز چشم و صورت می زدود

 

دست داد، چشم داد، مشک زدندان برگرفت

عشق بازی کرد و رخت شهادت در بر گرفت

 

دیگر حسین را یار و یاوری همراه نبود

جنگید اما دیگر دست یاریگری پیدا نبود

 

دیگر رمق بر جسم صد چاکش نبود

خواست بازگردد، اما خیمه‌ای برپا نبود

 

زان پس کوفیان درندگی آغاز  کردند

تیغها برکشیدند و نامردمی ساز  کردند

 

بر زمین بود، روح خدا  آن کوه ایمان

سر جدا و جسم پاکش بود عریان

 

مِی خوارگان بت پرست، دین خود بفروختند

آتش زدند بر خرمن و خیمه ها سوختند

 

پریشان کودکی آتش به بر،  دامن کشان

می دوید و می گفت، کجایی عمه جان

 

آن دگر کودک خرد سال، با آه و فغان

می نمود خود را به زیر بوته های خار پنهان

 

کودکی از ترس، دستان خود بر سر گرفت

بانویی قد خمیدْ و زانوی ماتم در بر گرفت

 

اسبها را بر پیکر یاران حسین تاختند

جسم آنان را غرق در خون ساختند

 

نادیانِ حق کشتند و سر بر نیزه‌ها کردند

آن سیه رویان، خون ها بر دل  آلُ الله کردند

 

به اسارت بردند اسوه صبر و امام تقوا  را

رنجها دادند، سجاد بیمار و دخت زهرا را

 

این جنایت در نهایت کوفیان را رسوا نمود

حق را زنده و نام حسین را محبوب دلها نمود

 

التماس دعامحرم ۱۳۹۰)

 

شما همچنین می توانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *