تمدن غربی از رؤیا تا واقعیت

     سال‌هاست که از دنیای غرب به عنوان مهدِ تمدن، دموکراسی، رفاه و پیشرفت نام برده می‌شود، اما به‌نظر می‌رسد در سال‌های اخیر به یُمن بهره‌گیری حرفه‌ای نظام سلطه از ابزار رسانه، در بخش قابل توجهی از افکار عمومی جهان، این شائبه قوت گرفته که به‌راستی غرب سرزمین رؤیاها و مدینه فاضله بشریت است.

     سیل مهاجرین آفریقایی و آسیایی به کشورهای غربی گویای این نکته است که رسانه‌های نظام سلطه و سرمایه، تا حدود زیادی توانسته‌اند در پوشاندن و مخفی نگه داشتن مشکلات و ناهنجاری‌ها جامعه غربی و متقابلاً معرفی چهره مطلوب از دنیای غرب، خواسته اربابان خود را محقق نمایند.

     البته کسی نمی‌تواند منکر زَرق و بَرق زندگی اجتماعی و یا پیشرفت دانش بشری و توسعه زیرساخت‌های شهری و یا حتی رفاه نسبی در بخشی از موضوعات اجتماعی در کشورهای اروپایی و آمریکا شود، اما تعمق در علل سرمایه‌گذاری و توفیق دنیای غرب در این زمینه و همچنین بررسی نقاط ضعف و مشکلات متعدد جامعه غربی در بخش‌های مختلف، بیانگر واقعیات دیگری در پس پرده این ماجراست.

     راز بخش عمده این ماجرا را باید در نتایج بررسی‌های پژوهشی و اظهارات پی‌درپی صاحب‌نظران و اعترافات گاه‌وبی‌گاه و پنهان و آشکار برخی از سردمداران این کشورها مبنی بر سلطه و حکومت یک اقلیت سرمایه‌دار و صاحب قدرت یک درصدی بر اکثریت ۹۹ درصدی جستجو نمود.

     آمار و ارقام منتشره از سوی دولت‌ها و مراکز و مؤسسات علمی خود این کشورها نیز نشان می‌دهد که آنچه در غرب در حال وقوع است، با آنچه در رسانه‌های غربی به تصویر کشیده می‌شود، فاصله قابل توجهی دارد، چرا که اولاً در تصویرپردازی این‌رسانه‌ها برای سایر کشورها، حتی‌المقدور از بیان معضلات و مشکلات اجتماعی و فرهنگی اجتناب می‌شود، ثانیاً هرگز به ماهیت واقعی ساختار حکومتی غرب و علت وجود و ارائه برخی از تسهیلات و خدمات اشاره نمی‌شود.

     واقعیت این است که در اکثر این کشورها اگر هم در مواردی مانند؛ درمان و آموزش عمومی، خدمات ویژه‌ای به شکل رایگان یا ارزان قیمت به شهروندان اعطا می‌شود ، عمدتاً نه فقط از سر لطف و خدمت به شهروندان است، بلکه این خدمات به  این دلیل ارائه می‌شود که صاحبان ثروت و سرمایه، به نیروی فکری و ذهنی و سلامت جسمی آنها برای دستیابی به اهداف خویش و نیز کار بیشتر در کارخانه‌ها و مؤسسات خود نیاز دارند.

     این نگاه تا حدود زیادی در زمینه برخی از زیرساخت‌ها و استانداردهای زندگی شهری آنها نیز مصداق دارد، زیرا پرداختن به این وجه از کار، نه‌تنها رفاه و آسایش بیشتر برای حاکمان جامعه را در پی دارد، بلکه با کمک رسانه‌ها قادر است برای مسخ افکار عمومی نیز مورد استفاده قرار گرفته و تا حد قابل توجهی از بروز اعتراضات عمومی نسبت به بهره‌کشی از شهروندان و شرایط نامطلوب زندگی شهری جلوگیری نماید.

     در واقع حاکمان این کشورها تلاش می‌کنند تا با ارائه برخی از خدمات و بهبود برخی از جاذبه‌های بصری زندگی شهری، از یک‌سو آسایش و رفاه بیشتری را برای خود فراهم نمایند و از سوی دیگر، از تحمیل خسارت‌ها و هزینه‌های ناشی از اعتراضات احتمالی افراد جامعه به خود، پیشگیری نمایند.

     البته همان‌گونه که اشاره شد، برای تضمین موفقیت در کار، استفاده از سایر ابزار را نیز در دستور کار خود قرار داده‌اند، به‌عنوان مثال؛ ظرفیت رسانه‌ها را به‌طور کامل در اختیار گرفته و همواره تلاش دارند تا با تهیه برنامه‌ها و فیلم‌های هالیودی و اسطوره‌سازی و قهرمان‌سازی کاذب و یا ترویج فرهنگ بی‌بندوباری در جامعه، فکر و ذهن مردم خود و جهان را از پرداختن به مسائل اصلی منحرف نمایند.

     اندک احتمال خیزش‌های مردمی را نیز از طریق ایجاد سیستم‌های قوی کنترلی و نظارتی مکانیزه و غیرمکانیزه، از آنها سلب نموده و در نهایت با اتکاء به همین ابزار و روش‌ها توانسته‌اند، فرهنگی نوین و ظاهراً لطیف و البته سخیف و تحمیلی را در جامعه جاری و ساری نمایند.

آمار و ارقام چه می‌گویند:

     همان‌طور که اشاره شد، واقعیت جامعه غربی با آنچه در رسانه‌های این کشورها به تصویر کشیده می‌شود، تفاوت اساسی داشته و نشان از وجود مشکلات و معضلات فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی و به تَبَع آن، نارضایتی شدید شهروندان از دولت‌های خود در اروپا و به‌ویژه آمریکا دارد، که جنبش چندین ماهه جلیقه زردها در فرانسه، نمونه بارز آن به شمار می‌رود.

     البته بیان آشفتگی‌ها و ناهنجاری‌های موجود در کشورهای غربی به معنای انکار کامل نقاط قوت این کشورها و یا عدم وجود مشکلات مشابه در سایر کشورهای دنیا اعم از شرقی یا غربی نیست، اما از آنجا که غربی‌ها بیش از هر کشور دیگری داعیه پرچمداری دفاع از حقوق بشر، دموکراسی، تمدن، رفاه و آسایش شهروندان را دارند، لذا در این وجیزه، صرفاً درباره مسائل و مشکلات آمریکا و اروپا توضیح داده شده است.

     غرب دارای مقام اول جهان در مصرف قرص‌های ضد افسردگی – شاید برای بسیاری از مردم جهان باور کردنی نباشد که؛ بالاترین سرانه مصرف قرص‌های ضد افسردگی در جهان به مردم همین کشورهای به ظاهر پیشرفته و مرفه اختصاص دارد، به‌طوری که؛ بالاترین میزان افسردگی به کشورهایی مانند؛ انگلیس، آمریکا، لهستان، ایتالیا، یونان و جمهوری اسلواکی تعلق دارد و سایر کشورهای اروپایی مثل سوئد، در مقام‌های بعدی قرار دارند، که همین عامل به تنهایی بیانگر عمق ویرانی ساختار حکومتی و اجتماعی و شرایط زندگی مردم در غرب است.

     بر اساس رتبه‌بندی بین‌المللی جدید، مردم انگلیس در صدر مردم افسرده کشورهای توسعه‌یافته در دنیای غرب هستند؛ به گفته سازمان ملی بهداشت انگلیس، در سال ۲۰۱۶، بیش از ۶۴ میلیون و ۷۰۰ هزار نسخه دارویی ضد افسردگی صادر شده که این رقم در مقایسه با ۱۰ سال پیش با دو برابر افزایش روبه‌رو بوده است.

     در ایالات متحده آمریکا نیز از هر ۴ زن یک نفر از افسردگی شدید در طول زندگی خود رنج می‌برد. این آمار برای مردان آمریکایی یک نفر از هر ۸ نفر می‌باشد.

     این بیماری در آمریکا به دومین بیماری پس از سکته قلبی تبدیل شده و بنا بر گزارش‌های پزشکی در هر دو هفته ۴/۵ درصد از شهروندان ۱۲ سال به بالا دچار افسردگی می‌شوند. این آمار در افراد ۴۰ تا ۵۹ سال، زنان و افراد سیاه پوست به مراتب بیشتر است.

     بر اساس گزارش انجمن ملی بهداشت روانی هر ساله حدود ۱۷ میلیون آمریکایی از جمله نظامیان آمریکا دچار افسردگی می‌شوند. (واشنگتن پست هلت، ۷ اکتبر ۱۹۹۷)

     از علل این بیماری می‌توان به؛ نگرانی‌ها و احساس ناامنی روحی و روانی ناشی از آتش‌افروزی و جنگ‌طلبی آمریکا و غرب در نقاط مختلف جهان، اوضاع وخیم اقتصادی در این کشورها، نارضایتی شغلی مردم، مصرف بالای الکل و مواد مخدر، تعرض جنسی به زنان و کودکان، کمبود مهر و محبت و سست شدن بنیان خانواده در جوامع غربی، مصرف‌گرایی بیش از حد و به‌خصوص ضعف شدید معنویت در این جوامع اشاره کرد.

     آمار خودکشی در غرب براساس تخمین سازمان بهداشت جهانی، در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خودکشی می‌کند. در این رابطه بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۱، کشور اروپایی گرینلند در صدر فهرست تعداد خودکشی در جهان قرار گرفته است، در گرینلند، از هر ۴ نفر یک نفر حداقل یک بار در عمرش دست به خودکشی می‌زند. در این کشور میزان سالانه‌ی خودکشی حدود ۱۰۰ نفر از هر ۱۰۰۰۰۰ نفر است.

     فنلاند دارای رتبه ۶، آرژانتین رتبه ۸، استرالیا نهمین آمار از نظر درصد خودکشی را دارد و خودکشی در لیتوانی واقع در حوزه‌ی دریای بالتیک در اروپای شرقی نیز یک معضل اجتماعی جدی است، که هنوز پس از تاثیر اقتصادی فروپاشی شوروی حل نشده‌است. فقر و بی‌کاری دلایل اصلی خودکشی در لیتوانی هستند.

     در سوئد اولین عامل مرگ مردان ۱۵ تا ۴۴ سال و دومین عامل مرگ زنان ۱۵ تا ۴۴ سال خودکشی است، یعنی تعداد خودکشی به بیش از ۱۵.۴ می‌رسد . (برگرفته شده از heism.blog.ir

     برخی دیگر ازکشورهای اروپایی مانند؛ صریستان، استونی، کرواسی، بلژیک، فنلاند، و فرانسه نیز در جایگاه ۱۰ تا ۲۰ ثبت شده‌اند، اما جالب است که بدانیم، کشور پیشرفته ژاپن نیز در این زمینه در ردیف ۱۰ کشور اول جهان جا خوش کرده است. البته حدود ۷۰ درصد خودکشی‌ها در ژاپن توسط مردان انجام می‌شود. دلایل اصلی خودکشی فشار اجتماعی، دشواری‌های اقتصادی و افسردگی اعلام شده است.

     مصرف مواد مخدر و سیگار – سازمان ملل در جدیدترین گزارش خود چیزی حدود ۲۶۰ میلیون نفر را در دنیا درگیر مواد مخدر می‌داند. در این رابطه بعد از افغانستان و اوکراین، آمریکا در جایگاه سوم مصرف انواع مواد مخدر صنعتی و سنتی در جهان ایستاده و برخی از کشورهای اروپایی نظیر لوکزامبورگ، لیتوانی، استونی، ایتالیا، بریتانیا، کرواسی و پرتغال نیز در ردیف ۲۰ کشور اول مصرف‌کننده مواد مخدر در جهان قرار دارند.

     البته آمریکا و اروپا در مجموع از نظر مصرف مواد مخدر صنعتی و سنتی در ردیف اولین کشورهای جهان قرار دارند و این مشکل بین جوانان نیز به‌شدت رسوخ پیدا کرده است، به‌طوری که در برخی از دانشگاه‌های آمریکا بیش از ۷۸ درصد دانشجویان، در انگلیس بیش از ۷۴ درصد دانشجویان و در کانادا تا ۶۰ درصد دانشجویان از انواع مواد مخدر استفاده می‌کنند.

     متأسفانه کشور ایران نیز به واسطه همسایگی با کشور افغانستان که به تنهایی تولید ۹۰% مواد مخدر سنتی جهان را در اختیار دارد، در کنار کشورهای پرمصرف دنیا ایستاده و تبلیغات شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی و همچنین دسترسی نسبتاً آسان و ارزان بودن مواد مخدر صنعتی نیز، سبب شده تا با توطئه رسانه‌های غربی به‌تدریج گرایش به این مواد در حد نگران کننده‌ای بین جوانان ایرانی رواج پیدا کند.

     اگرچه در سال‌های اخیر با تغییر ذائقه و گرایش غربی‌ها به سمت روانگردان‌ها و مواد مخدر، میزان مصرف سیگار در کشورهای غربی از ۳۸% به ۲۴% رسیده است، اما طبق آمار منتشره در مجله اکسپرس فرانسه، به ترتیب کشورهایى مانند؛ یونان، اسپانیا، مجارستان، لهستان، ایرلند، ایتالیا، پرتغال، آلمان، بلژیک، دانمارک، چک، فرانسه، انگلیس، فنلاند و سوئد داراى بیشترین مصرف سیگار در اروپا هستند.

     مصرف مشروبات الکلی – مطابق با گزارش وضعیت جهانی الکل و سلامت در سال ۲۰۱۴، همه‌ی کشورهایی که در صدر این فهرست قرار دارند، در اروپا واقع شده‌اند، بلاروس در شرق اروپا، بزرگ‌ترین شیفتگان الکل را دارد و پرتقال در جایگاه دهم ایستاده است. انگلیس و ایرلند و همچنین استرالیا و کانادا و آمریکا نیز اگرچه در ردیف ده کشور اول قرار ندارند، اما جزء ۲۰ کشور برتر در این زمینه هستند.

     روابط جنسی نامشروع و نامتعارف حتماً اگر بدانید توسعه‌یافته‌ترین کشورها مانند؛ آمریکا، سوئد، فرانسه، کانادا، انگلستان و آلمان بیش از سایر کشورها مرتکب این جرم می‌شوند، شگفت‌زده خواهید شد.

     البته طبق معمول، ایالات متحده آمریکا در مسابقه‌ی تجاوز جنسی نیز مقام اول را دارد. متجاوزان به‌طور عمده مرد هستند و سهمی ۹۹ درصدی دارند. بر اساس نظرسنجی ملی خشونت علیه زنان، از هر ۶ زن امریکایی یک نفر، و از هر ۳۳ مرد امریکایی ۱ نفر در طول زندگی قربانی یک تجاوز کامل یا اقدام به آن است.

     به نقل از سایتtheism.blog.ir ، بالاترین نرخ رشد تجاوز به عنف در سطح اروپا نیز به کشور سوئد اختصاص دارد، به گونه‌ای که بر اساس گزارش‌های رسمی در سوئد، از میان هر ۴ زن یک نفر قربانی تجاوز است، براساس مطالعه‌ی اتحادیه‌ی اروپا در سال ۲۰۰۹، سوئد یکی از بالاترین نرخ‌های تجاوز گزارش شده را در اروپا دارد، ۵۹% این تجاوزها در اماکن عمومی، ۱۴% در محل کار و یا مدرسه، ۱۸% در منزل و ۹% در سایر مکان‌ها رخ داده است.

      به گزارش روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، سوئد و دانمارک کشورهایی با بالاترین میزان آزار جنسی در اتحادیه اروپا هستند. نمودارهای آماری نشان می­‌دهند که بر اساس داده­‌های آژانس اروپایی حقوق اساسی، در کشورهای سوئد و دانمارک ۸۰ تا ۱۰۰ درصد مردم اظهار داشته­‌اند که مورد آزار جنسی قرار گرفته‌­اند که این اعداد بالاترین میزان در این قاره است. این رقم در کشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان و فنلاند ۶۰ تا ۷۹ درصد می‌­باشد. به همین سبب موسسه گیت استون به سوئد لقبپایتخت تجاوز جنسی در غرب” را داده است.

     بسیاری از آدم‌ها آرزو دارند در بریتانیا زندگی کنند یا حداقل آن‌جا را ببینند، ولی یقینا آگاهی ندارند که این کشور نیز به شدت با جرم تجاوز دست به‌گریبان است.  براساس گزارش مشترک وزارت دادگستری(MoJ)، دفتر آمار ملی(ONS)، و نهاد نخست‌وزیری انگلیس که در سال ۲۰۱۳ تهیه شده است، به‌طور متوسط تقریبا ۸۵۰۰۰ زن سالانه در انگلستان و ولز مورد تجاوز قرار می‌گیرند. ۴۰۰۰۰۰ زن هر سال اذیت و آزار جنسی می‌شوند. از هر ۵ زن یک نفر (۱۶ تا ۵۹ ساله) پس از ۱۶ سالگی، گونه‌ای از خشونت جنسی را تجربه می‌کند.

     تخمین زده می‌شود ۲۴۰۰۰۰ زن و دختر تاکنون بر اثر این جرم از دنیا رفته‌اند. آلمان با تعداد ۶،۵۰۷،۳۹۴ مورد تجاوز جنسی در در سال‌جاری ششمین کشور با بالاترین میزان این سوء رفتار است که رقم واقعا بالایی است. کاتولیک‌های آلمانی قرص‌های پیش‌گیری از بارداری اورژانسی را برای قربانیان جایز دانسته‌اند.

     حدود ۲۰ سال است که تجاوز در فرانسه جرم محسوب می‌شود و تا قبل از آن اصولاً تجاوز در فرانسه جرم به‌شمار نمی‌رفت، با این حال مطالعات دولت این کشور نشان نیز می‌دهد هر سال ۷۵۰۰۰ مورد تجاوز در فرانسه رخ می‌دهد که نسبت به جمعیت بسیار بالاست. البته تنها ۱۰ درصد قربانیان شکایت می‌کنند و این آمار بر همین اساس برآورد شده است. فرانسه با مجموع ۳،۷۷۱،۸۵۰ مورد در رتبه‌ی هفتم قرار دارد.

     کانادا کشوری است که برای این جرم جریمه‌ی نقدی درنظر می‌گیرد و مجموع موارد تجاوز‌ گزارش شده در این کشور ۲،۵۱۶،۹۱۸ است. این آمار تنها ۶ درصد کل موارد تجاوز‌ گزارش شده ‌است، چرا که در این کشور نیز از هر ۳ زن یک نفر تجاوز‌ جنسی را تجربه کرده‌است و تنها ۶ درصد تجاوزها به پلیس گزارش شده‌است.

     تجاوز به کودکان و بهره‌کشی جنسی نیز به شکل پنهان و آشکار تقریباً در همه کشورهای اروپایی متداول است، اما بر اساس تخمین سازمان دفاع از حقوق کودکان در هلند، آمار کودکان روسپی در این کشور به نحو نگران کننده‌ای افزایش پیدا کرده است. به نحوی که در طی چند سال از ۴۰۰۰ نفر به ۱۵۰۰۰ بالغ شده است.

     کشور سوئیس که همواره از آن به‌عنوان یکی از امن‌ترین و بهترین کشورهای جهان تعبیر می شود نیز دارای بیشترین تعداد مراکز فحشا است. به گزارش روزنامه بلیک چاپ زوریخ، کشور سوئیس در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی، از بالاترین میزان تراکم در تعداد فاحشه‌خانه‌ها برخوردار است، به‌طوری که ساکنان این کشور احساس می‌کنند به واسطه تعدد این مراکز غیر اخلاقی، مورد تهاجم قرار گرفته‌اند.

     اگر تا چند سال قبل، از روابط نامشروع و تجاوز به عنف به‌عنوان مهمترین معضل اجتماعی اروپا و آمریکا نام برده می‌شد، اما اینک گسترش رذائل اخلاقی و تنوع‌طلبی انسان غربی سبب شده تا انواع جدیدی از لذت‌جویی حیوانی در این کشورها رایج شود.

     در این رابطه مشکل غرب در حدی حاد شده است که؛ هم‌اکنون بهره‌کشی جنسی از عروسک انسانی لولیتا (زنان و دختران مثله شده و بی‌دفاع) به شکل محدود و پنهان و ازدواج با همجنس، ازدواج با حیوانات، ازدواج با خود، ازدواج با ربات و ازدواج سفید نیز به شکل رسمی و قانونی و در عین حال گسترده در این جوامع متداول شده است.

     کار به جایی رسیده که اینک صاحبان ثروت و قدرت در غرب، به خود اجازه می‌دهند تا در قبال پرداخت پول به بردگان جنسی و سایر همنوعان نیازمند خود، افسار بردگی را به گردن آنها آویخته و متکبرانه آنها را به معابر عمومی کشانده و هویت و انسانیت انسان را در معرض دید عمومی به لجن بکشند.

     خشونت علیه زنان – به گفته سازمان عفو بین‌الملل، خشونت خانگی بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده‌ای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در گروه سنی ۱۶ تا ۴۴ سال است.

     به عنوان مثال در انگلیس ۲۵ درصد از زنان (از هر چهار زن یکی) در طی عمر خود قربانی خشونت خانگی می‌شود و به طور میانگین هفته‌ای دو زن در انگلستان و ویلز توسط مردی که با او زندگی می کنند یا می‌کرده‌اند، کشته می‌شود.

     گفته می‌شود که در این کشور در هر دقیقه یک تماس در ارتباط با خشونت خانگی با اداره پلیس گرفته می‌شود، که ۱۷ درصد از جرائم گزارش شده و یک چهارم جرائم خشونت آمیز با خشونت خانگی مرتبط است و این در حالی است که کمتر از ۳۵ درصد از خشونت‌های خانگی به پلیس گزارش می‌شود. برخی این رقم را حتی کمتر از ۱۱ درصد می‌دانند.

     در میان گروه های قومی ساکن بریتانیا، تفاوت چندانی از لحاظ میزان بروز خشونت خانگی وجود ندارد. به طور عمومی گروه سنی زیر ۲۵ سال بیش از بقیه در معرض خشونت خانگی هستند.

     کمیته رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان ((cedaw)  فرانسه طی گزارشی در سال ۲۰۰۶ با ابراز نگرانی از افزایش چشمگیر خشونت به ویژه در خانواده‌ها اعلام کرد، تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که هر سه روز یک زن از سوی همسرش قربانی خشونت منجر به مرگ می‌شود.

     نکته قابل تأمل این است که هر ۱۶ روز یک مرد نیز از سوی همسرش قربانی خشونت منجر به مرگ می‌شود،‌ در نیمی از موارد زن قبلاً از سوی همسرش متحمل خشونت (جنسی یا غیرجنسی) بوده است. همچنین از هر ۱۰ مرگ یکی غیرعمد بوده و در دو سوم موارد خشونت قبلاً میان زوج وجود داشته است.

     در استرالیا از هر ۳ زن، یکی مورد آزار جنسی قرار گرفته و تقریباً هر هفته یک زن توسط شوهر یا شریکش کشته می‌شود و خشونت اصلی‌ترین علت قتل، معلولیت یا بی‌خانمانی زنان در این کشور است. در حال حاضر بیش از ۵۰۰۰۰ هزار زن بی‌خانمان در این کشور وجود دارد.

     خیانت به همسران در این رابطه بعد از کشور تایلند، به ترتیب دانمارک با ۴۶%، ایتالیا و آلمان با ۴۵%، فرانسه با ۴۳%، نروژبا ۴۱%، بلژیک با ۴۰%، اسپانیا با ۳۹% و فنلاند با ۳۶%، در صدر کشورهای جهان قرار دارند.

     میزان طلاق – هرچند که در اغلب کشورهای دنیا آمار طلاق همچنان در حال افزایش است، اما براساس آمار های منتشر شده در سال ۲۰۱۸ میلادی، ۱۰ کشور پرچمدار آمار بالای طلاق در میان دیگر کشور ها هستند، براساس این گزارش، همه این ۱۰ کشور نیز جزو کشور های اروپایی هستند. این امر نشان دهنده افزایش آسیب‌های اجتماعی در اروپا و حرکت خانواده‌های غربی به سوی فروپاشی است.

     در میان ۱۰ کشور دنیا که بیشترین میزان طلاق را نسبت به کشورهای دیگر در سال ۲۰۱۸ داشته‌اند، بلژیک پرچمدار اول این آمار است و بیشترین میزان طلاق را در اروپا و جهان دارد، براساس آمارها، میزان طلاق این کشور در سال ۲۰۱۸ بیش از ۷۱ درصد بوده است.

     کشور پرتغال دومین جایگاه را به خود اختصاص داده است. به طوری که سال ۲۰۱۸ آمار طلاق در این کشور، ۶۸ درصد است  و جایگاه بعدی به مجارستان تعلق دارد، چرا که حدود ۱۰ درصد از مردان مجارستانی طلاق را تجربه کرده اند. اما آمار طلاق در میان زنان این کشور، ۲ و ۴ دهم درصد کمتر از مردان است.

     جمهوری چک که در اروپای شرقی واقع شده است، چهارمین کشور رکورددار آمار بالای طلاق در جهان است. حدود ۱۳ درصد از زنان این کشور طلاق گرفته اند. به علاوه ۱۱ درصد از مردان این کشور نیز طلاق را تجربه کرده اند. براساس آمار های منتشر شده در سال ۲۰۱۸، آمار طلاق در جمهوری چک برابر با ۶۶ درصد است.

     طلاق در کشور اسپانیا به قدری افزایش پیدا کرده است، که به یک امر عادی و پذیرفته شده در عرف جامعه تبدیل شده است. به همین دلیل و برای کاهش طلاق، به تازگی قانون جدیدی با عنوان «مدیریت رابطه» در این کشور به تصویب رسیده است. براساس این قانون، زوجینی که تقاضای طلاق می کنند باید حداقل سه ماه از ازدواج آن ها گذشته باشد.

     در لوکزامبرگ سن ۴۰ الی ۴۹ سالگی، سن اصلی ناامیدی از زندگی و طلاق محسوب می‌شود. با وجود کوچک بودن این کشور، اما آمار طلاق در آن بسیار بالا بوده و حدود ۶۰ درصد است  و در کشور استونی که در شمال اروپا واقع شده است، آمار طلاق در سال ۲۰۱۸، برابر با ۵۸ درصد است.

     کشور فرانسه که به سرزمین عشاق نیز مشهور است، نهمین کرسی را در لیست کشور های پر طلاق دنیا، به خود اختصاص داده است. براساس آمار، ۵۵ درصد از ازدواج ها در کشور فرانسه به طلاق ختم می‌شود. بیشتر مردم این کشور نیز دوری از دیگران و انزوا را به جای بودن با خانواده برمی‌گزینند.

     بر اساس اعلام اداره آمار ایالت متحده آمریکا، آمار ازدواج در این کشور یک روند رو به کاهش را در پیش گرفته است و متقابلاً آمار طلاق در این کشور به شدت رو به افزایش است، به طوری‌که کشور آمریکا در میان دیگر کشورها، دهمین کشور پر طلاق دنیا محسوب می شود. براساس گزارش‌های منتشر شده، آمار طلاق در ایالت متحده آمریکا از ابتدای سال ۲۰۱۸ تاکنون ۵۳ درصد بوده است.

     آمار زندانیان در آمریکا در اروپا بسیاری از رفتارها یا جرم محسوب نمی‌شود یا مجازات به صورت جریمه نقدی و سایر روش‌ها اِعمال می‌شود، اما در آمریکا جرم و خشونت به‌قدری افزایش یافته که وجود هزاران زندان و صدها هزار زندانی به امری عادی و اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است.

     بر اساس آخرین آمارهای جهانی بیش از ۱۰ میلیون نفر در ۲۱۸ کشور جهان زندانی می‌باشند، که از این تعداد بیش از ۲,۲۳۹,۷۵۱ نفر در زندان‌های آمریکا به‌سر می‌برند، یعنی آمریکا به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، ۷۱۶ زندانی دارد و با این‌که تنها ۵ درصد از جمعیت زنان جهان در آمریکا زندگی می‌کنند، اما حدود ۳۰ درصد از زنان زندانی در تمام جهان، یعنی برابر با  ۸.۷ درصد از کل زندانیان آمریکا، به زنان این کشور اختصاص دارد.

     جرم و جنایت در غرب – جالب است بدانید که طبق آمار سایت NationMaster، کشورهای اروپایی و آمریکا بیشترین بزهکاری و جرم و جنایت را به خود اختصاص داده‌اند. سرقت از مجتمع های مسکونی، سرقت خودرو، سرقت‌های سازماندهی شده و گروهی، قتل، تجاوز و خودکشی که این موارد در ۸ کشور جهان شامل؛ انگلستان، آمریکا، استرالیا، کانادا، هلند، اسکاتلند، سوئد و سوئیس بیشتر از بقیه دیده می شود.

     علاوه بر انبوه جرم و جنایاتی که هر روز در آمریکا رخ می‌دهد و از نظر تنوع و تعداد با هیچ کشوری قابل قیاس نیست، هر ساله بیش از ۳۰ هزار نفر از مردم آمریکا هدف تیراندازی قرار گرفته و کشته می‌شوند و فقط در سال ۲۰۱۲ بیش از ۳۳۰۰۰ نفر با اسلحه گرم در آمریکا به قتل رسیدند.

     در اروپا وضعیت خیلی بهتر از آمریکا نیست، آماری که اتحادیه اروپا منتشر کرد، نشان می‌دهد که انگلستان بیشترین آمار جرم و جنایت در اروپا را دارد. بر اساس این گزارش، انگلیس که در حال حاضر وسعت سرزمین اصلی آن برابر یکی از استان‌های شمالی ایران است، از نظر میزان خشونت و جنایت در رده چهارم جهان و سه رتبه بالاتر از رقیب فرانسوی خود ایستاده و عنوان پایتخت جرم و جنایت اروپا را از آن خود ساخته است.

     بر اساس تحقیقات صورت گرفته، جوانان و نوجوانان بریتانیا سهم عمده‌ای در این ناهنجاری‌ها بر عهده دارند، از سال ۲۰۰۶ فقط دختران جوانی که در میان آنها حتی دختران ۱۰ ساله هم وجود داشته‌اند، حدود ۶۰ هزار جرم از قبیل؛ دزدی، تخریب اموال عمومی، انجام حملات خشونت‌آمیز، دزدی از مغازه‌ها و ایجاد بی‌نظمی‌های عمومی را مرتکب شده‌اند و این آمار به معنای افزایش ۲۵ درصدی جرایم فقط در میان دختران در انگلیس و ولز به شمار می رود..

     داده‌های اینترپل نشان می‌دهد نرخ جرم و جنایت در سوئد نیز، بسیار بالاتر از دیگر کشورهای صنعتی است و این ناهنجاری‌ها حتی قبل از ورود مهاجرین و پناه‌جویان هم به شکل گسترده در این کشور وجود داشته است.

     تنها در سال ۲۰۱۶ حدود یک میلیون و ۵۱۰ هزار جرم در کشور سوئد به مراجع قانونی گزارش شده است. به طور متوسط در طی یک دهه گذشته سالانه ۱.۵ میلیون جرم در این کشور اروپایی در مراجع مربوطه ثبت شده است که در کنار جرائم پنهان و ثبت نشده عدد قابل توجهی را به خود اختصاص می­‌دهد.

     برای درک بهتر وضعیت سوئد، این کشور را با ژاپن (در مقیاس هر ۱۰۰ هزار نفر) مقایسه می‌کنیم. آدم کشی: ۱۰ نفر در سوئد و ۱ نفر در ژاپن، دستبرد: ۹۵  مورد در سوئد و ۴ مورد در ژاپن، حمله مسلحانه: ۶۶۷  مورد در سوئد و ۲۳ در ژاپن، دزدی: ۱۳۲۳ مورد در سوئد و ۲۳۳ تا در ژاپن، کلاهبرداری: ۶۹۸۸ مورد در سوئد و ۱۴۰۱ فقره در ژاپن، سرقت موتور: ۴۹۵ مورد در سوئد و ۴۴ تا در ژاپن گزارش شده است. (برگرفته از: theism.blog.ir

     در گزارش سایت theism.blog.ir آمده است که در سال ۲۰۱۲ مردم سوئد کمی از دزدی فروشگاه خسته شدند و سعی کردند با رشد سریع جیب‌بری تنوعی در کارشان ایجاد کنند. اما مدتی بعد به علت کم بودن درآمد ناشی از جیب‌بری نسبت به دزدی از فروشگاه‌ها، دوباره به دزدی از این مراکز روی آوردند، همچنین در این گزارش اعلام شده که ۲۰ درصد دانش‌آموزان سوئدی اعتراف کرده‌اند که حداقل یکبار چیزی از مغازه‌ها دزدیده‌اند.

     در ایتالیا نیز روند افزایش ضریب جرم تا انتهای دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۹۱ ضریب افزایش جرم به بالاترین حد ممکن طی سالهای اخیر به ۵۰۰۰ جرم در هر صد هزار نفر رسید.

     در حال حاضر جرم و جنایت در غرب در شرایطی قرار گرفته که افراد شرور و سابقه‌دار، با ایجاد گروه‌های مافیایی سازمان یافته، قدرتمندانه به تقابل با پلیس و نیروهای امنیتی مبادرت نموده و به شکل پنهان و آشکار در زمینه‌های مختلف مانند؛ قاچاق اسلحه و مهمات، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و اعضای بدن انسان، اجرای دستورات صاحبان ثروت و قدرت و در کمترین آن، اخاذی و رشوه از صاحبان فروشگاه‌ها و مردم فعالیت می‌کنند.

     غارتگری معضل دیگری است که نه‌تنها به‌هنگام بروز حوادث طبیعی و غیرطبیعی در کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس بروز پیدا می‌کند، بلکه همان‌گونه که اشاره شد، غربی‌ها بعضاً در جریان زندگی روزمره و عادی خود نیز شاهد بروز این‌گونه رفتارها از سوی هموطنان خویش به‌ویژه جوانان هستند، غارتگری فروشگاه‌ها در جریان طوفان کاترینا در آمریکا تنها یک نمونه از این اقدامات غیراجتماعی است.

     فساد اداری در غرب البته آمریکایی‌ها و به خصوص اروپایی‌هاا منکر وجود هرگونه فساد در سیستم اداری خود هستند، اما اولاً شواهد حاکی از آن است که عمده فساد اداری مانند؛ فرار از پرداخت مالیات و یا دریافت و پرداخت رشوه در انحصار صاحبان قدرت و ثروت کشورهای غربی قرار دارد و ثانیاً داد و ستدهای تجاری بین‌المللی نیز حکایت از آن دارد که حتی کشورهایی که در معرض تحریم قرار دارند نیز به‌راحتی می‌توانند با استفاده از ابزار مالی و روابط سیاسی و تجاری،  قوانین این کشورها را دور بزنند.

     اخذ رشوه از سردمداران حکومت‌های دیکتاتوری مانند؛ عربستان برای نادیده انگاشتن و سرپوش گذاشتن بر شرارت‌ها و جنایات آل‌سعود در داخل و خارج از این کشور و نیز حمایت از آتش‌افروزی‌های آنان در سطح جهان، خود بیانگر فساد گسترده در این کشورها حتی در سطح بین‌المللی است.

     علاوه براین؛ وجود آشکار و پنهان انواع گروه‌های مافیایی در این کشورها و اشتغال آنها به انواع اقدامات غیرانسانی مانند؛ قاچاق سلاح، تولید و قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و اعضای بدن انسان، این اطمینان را در افکار عمومی جهان حاصل می‌کند که بدون همکاری نظام اداری و امنیتی این کشورها، امکان فعالیت برای این گروه‌ها و اقدامات جانبی آنها مثل پولشویی یا حمایت از تروریست وجود ندارد.

     رکود و ورشکستگی اقتصادی امروز همه مردم دنیا می‌دانند که آمریکا بزرگترین بدهکار مالی در سطح جهان محسوب می‌شود، اما آمارها به ما می‌گویند که نه تنها آمریکا، بلکه اقتصاد کشورهای اروپایی نیز با مشکلات عدیده‌ای مواجه و رکود و بیکاری و در نتیجه، فقر و کارتن‌خوابی در برخی از این کشورها نیز بیداد می‌کند.

     بر اساس آخرین ارقام ارائه شده توسط بانک جهانی، آمریکا و اروپا بدهکارترین کشورهای جهان به شمار می‌روند و آمریکا با ۲۰.۴۱ تریلیون دلار بدهی در صدر این کشورها قرار دارد.

     به دنبال آن، بریتانیا با ۸.۷۷ تریلیون دلار و فرانسه با ۶.۲۵ تریلیون دلار بدهی، در جایگاه‌های دوم و سوم قرار گرفته‌اند، همچنین نسبت به تولید ناخالص ملی و شرایط اقتصادی کشورهای ایرلند، هلند، بلژیک، یونان، سوئیس، پرتقال، آلمان  در ردیف بدهکارترین کشوری اروپایی قرار دارند و چین در موقعیت بعدی جا خوش کرده است، لازم به یتدآوری است که حتی بدهی کشورهای کوچکی مانند؛ لوکزامبورگ و هلند نیز قابل توجه است.

     در واقع بخش قابل توجهی از ثروت این کشورهای ورشکسته به سایر کشورها تعلق دارد و هر لحظه ممکن است با بحران اقتصادی جدی مواجه شوند.

     آخرین بحران مالی آمریکا در اواخر سال ۲۰۰۷ رخ داد و به سرعت به سایر مناطق جهان به خصوص اروپا سرایت کرد و باعث شد تا کسری بودجه، افزایش نرخ بیکاری، کاهش شدید تولید ناخالص داخلی، افزایش بدهی، کاهش ارزش یورو و ناآرامی های اجتماعی به خصوص در سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه که بیشترین رابطه تجاری با آمریکا را داشتند، بیش از سایر کشورها بروز پیدا کند.

     کارشناسان اقتصادی و بین‌المللی در این‌که یک رکود بزرگ اقتصادی دیگر پیش روی آمریکا قرار دارد شک ندارند، به گزارش بلومبرگ، نتایج یک نظرسنجی از حدود ۱۰۵ کارشناس بازار مسکن و اقتصاد توسط دو مؤسسه تحقیقاتی زیلو و پالسنومیکس نشان می‌دهد که آمریکا در سال ۲۰۲۰ درگیر رکود بعدی اقتصادی خود خواهد شد.

     در تازه‌ترین آمارها مشخص‌شده است که بیش از ۲۲ میلیون نفر در سراسر اروپا بیکارند و ۱۰ میلیون نفر بیش از یک سال است که شغل ندارند.

     در واقع در حال حاضر اداره امور بیشتر این کشورها به‌ویژه آمریکا از طریق انتشار دلار بی‌پشتوانه و خرید نسیه کالا و خدمات و به‌ویژه مواد اولیه (مثل نفت) و اخذ وام از سایر کشورها اداره می‌شود.

     لازم به یادآوری است، که میزان بدهی‌های خارجی ایران در پایان آذرماه سال ۹۹ به ۹ میلیارد و ۳۴۸ میلیون دلار رسید که مقایسه شاخص نسبت بدهی خارجی ایران به تولید ناخالص داخلی با سایر کشورها نشان می‌دهد که ایران در جمع کشورهای با کمترین میزان بدهی خارجی قرار دارد.

     مرگ و میر ناشی از بیماری‌های جدید در غرب: آنچه که آینده نظام سلامت در سطح جهان را تهدید می‌کند، این است که دنیای غرب با سرعت به سمتی در حرکت است که تشخیص و درمان بیماری‌های ناشی زندگی مدرن را به درمان‌های گرانقیمت با استفاده از تکنولوژی پیچیده تبدیل کرده است.

     اگر در گذشته بیماری‌هایی مثل؛ وبا و طاعون جان انسان‌ها را می‌گرفتند، اما امروز با مهار این بیماری‌ها، بیماری‌های جدید مانند؛ ایدز، سرطان، چاقی، بیماری‌های قلبی و عروقی، دیابت، آنفولانزای خوکی، مرغی و گاوی و امثال آن که عمدتاً منشأ غربی دارند و به سایر کشورها به‌خصوص کشورهای آفریقایی نیز منتقل شده‌اند، جای بیماری‌های قبلی را گرفته‌اند.

     این بیماری‌ها عمدتاً یا ناشی از فعالیت‌های آزمایشگاهی به اصطلاح دانشمندان غربی است، یا ثمره زندگی ماشینی و رفتارهای جنسی خطرناک و متداول در اروپا و آمریکاست و یا به مصرف بالای مشروبات الکلی، مواد مخدر و نوع تغذیه  و در نهایت سبک زندگی شهری و صنعتی غربی‌ها مربوط می‌شود.

     روزنامه انگلیسی ایندیپندنت نوشت در بحبوحه نگرانی‌ها درباره افزایش شمار مرگ و میر مرتبط با مواد مخدر در آمریکا، امید به زندگی در این کشور برای دومین سال متوالی کاهش یافت و این ناامیدی در کشورهای اروپایی نیز افزایش یافته است.

     به گفته‌ی سازمان «مرکز کنترل و پیشگیری بیماری» از هر سه بزرگسال در آمریکا، یک نفر مبتلا به بیماری قلبی فشار خون بالا است، در این کشور حمله قلبی سالیانه جان ۳۷۰ هزار نفر را می‌گیرد.

     بنا به اطلاعات منتشر شده از سازمان «مرکز کنترل و پیشگیری بیماری»، بیماری‌های ریوی در سال ۲۰۱۱ سومین دلیل اصلی مرگ و میر در آمریکا بوده است. بیماری مذکور، در بریتانیا نیز سالیانه ۲۵ هزار نفر را به کام مرگ می‌کشاند.

      آمار ابتلا به سرطان در اروپا در هر یکصد هزار نفر ۱۱۳۰ مورد و میزان مرگ با این بیماری هم ۵۰۰ مورد گزارش شده است، البته طبق همین اطلاعیه، سرطان آمار بسیار پایینی در کشورهای غرب آسیا دارد و آمار ابتلا به سرطان در هر یکصد هزار نفر در غرب آسیا ۳۴۰ مورد و آمار مرگ با این بیماری ۲۰۰ مورد گزارش شده است.

     هم‌اکنون نیز کرونا که ظاهراً از کشورهای آسیایی شروع شده است، اقتصاد و بهداشت کشورهای به ظاهر متمدن و پیشرفته غربی را از کار انداخته است، به‌عنوان مثال؛ با این‌که جمعیت آمریکا ۴ برابر جمعیت ایران است و ظاهراً واکسیناسیون گسترده را هم از مدتی پیش آغاز کرده است، اما حدود ۸ برابر فوتی و مبتلا دارد، انگلیس با این‌که بیش از ۲۰ میلیون نفر کمتر از ایران جمعیت دارد، اما تقریباً دو برابر ما فوتی و مبتلا دارد و سایر کشورهای اروپایی نظیر آلمان و فرانسه و ایتالیا نیز در شرایط مشابهی به سر می‌برند.

     همه این موارد نشانه سلطه نظام سرمایه‌داری و بی‌عدالتی و در نهایت ضعف و آسیب‌پذیری سیستم‌های اداری و در یک کلام سوءمدیریت آنها است.

     سقوط معنویت در غرب: گزارش رسانه‌ها بیانگر این است که معنویت، گمشده بسیاری از مردمان کشورهای غربی است و شیطان پرستی، عرفان‌های کاذب و ادیان ساختگی نیز به آفتی فراگیر در غرب تبدیل شده و بسیاری از افراد جامعه را در مسیر انحراف قرار داده و حتی با القای رفتارهای افراطی به کام مرگ کشیده است.

     شاید به همین دلیل است که پس انقلاب اسلامی ایران و به‌خصوص طی یکی دو دهه اخیر گرایش مردم این سرزمین به دین مبین اسلام به شدت افزایش یافته است و رفتارهای دیکتاتورمأبانه و به‌ویژه اسلام‌ستیزی صاحبان قدرت و ثروت و سایر سردمداران غربی نیز، سبب شده تا این روند سرعت بیشتری به خود بگیرد و این چیزی است که رسانه‌های غربی نیز بر این موضوع تأکید دارند.

     البته این برای اولین بار نیست که رسانه‌های خبری در غرب به‌خصوص در انگلیس به گسترش گرایش به اسلام در جوامع غربی اذعان می‌کنند. شبکه بی بی سی چند ماه پیش در مستندی ویژه با نام «مرا مسلمان کن» به داستان چگونگی رشد گرایش به اسلام و دوری جستن از فرهنگ غربی پرداخت.

     روزنامه انگلیسی سان نیز با پرداختن به پخش این مستند به این موضوع اشاره می کند که مردم انگلستان به جای تفریح و شادی بی‌حد و اندازه در درون کلوپ های شبانه و عیش و نوش، ترجیح می‌دهند تا با آمدن به زیر پرچم اسلام، سعی در برخورداری از فضیلت‌های این دین داشته باشند. طبق آمارها سالانه ۵ هزار نفر در انگلستان مسلمان می‌شوند و ۷۵ درصد از آنان را سفیدپوستان این کشور تشکیل می‌دهند.

     نکته قابل توجه در گرایش به اسلام در جوامع غربی این است که عمده کسانی‌که به اسلام می‌گروند از طبقات تحصیلکرده و روشنفکر جامعه هستند و برخی از محققین آمار مسلمانان آمریکا را حدود ۷ تا ۸ میلیون نفر و برخی از کشورهای اروپایی را تا بیش از یک سوم جمعیت این کشورها تخمین می‌زنند و معتقدند در آینده نزدیک، این مقدار در برخی از این کشورها به بیش از ۵۰% خواهد رسید..

     تحقیقات اخیر مؤسسه بین‌المللی اندیشه اسلامی که در ایالات متحده آمریکا فعالیت می‌کند، نشان می‌دهد که در کشورهای غربی، علاقه‌مندی به «مطالعه اسلام» رو به افزایش است. بنا به گفته «محمد صدیق» مدیر این مؤسسه، غربی‌ها، در جستجوی یافتن جواب سؤال خود پیرامون این‌که انسان چیست و سرنوشت او چگونه است و همچنین در پی حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی موجود در غرب، به مطالعه اسلام بیشتر روی آورده‌اند .

     خانم «جکلاین هارپر» دختر ۲۵ ساله آمریکایی با پذیرفتن اسلام گفت که این احساس را دارد که در بهترین مسیر زندگی گام نهاده است. او درباره تغییر دین و آئین خود می گوید: «شما در آمریکا چیزهای بدی درباره اسلام می شنوید. دلایل بسیار زیادی وجود داشت که مرا به دانستن بیشتر درباره دین اسلام و تحقیق درمورد آن ترغیب کرد. من برای آشنایی با دین اسلام، کتاب‌های زیادی را در این زمینه مطالعه کردم. حاصل مطالعاتم، مرا متحول کرد و تأثیر بسیار مثبتی بر من گذاشت.» خانم هارپر اسلام را به عنوان کامل ترین دین برگزید . به نظر وی، تفکر و مطالعه، راه رسیدن به حقیقت است. اسلام نیز همواره انسان‌ها را به تقکر و تعقل دعوت می‌کند .

     خانم ” ماریا جین بهسکاران ” (maria Jean bhaskaran) اهل نیوزیلند نیز پس از تشرف به اسلام و مذهب شیعه، گفت: «من در یک خانواده نسبتاً مذهبی بزرگ شدم ولی با مشاهده تبلیغات منفی علیه اسلام و مسلمانان، برای مطالعه و بررسی درمورد مذهب شیعه که همچون دیگر مذاهب توحیدی محور و اساسش را اعتقاد به یک خدا تشکیل می‌دهد، کنجکاو شدم. بدین ترتیب مطالعه و تحقیق در مورد این دین را آغاز کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که اسلام برای تمام سئوالاتی که معمولاً ذهن انسان را به خود مشغول می‌کند به‌ویژه در حوزه بانوان پاسخ منطقی و راه حل بنیادی دارد.»

     جادوگری، خرافه‌پرستی و غیب‌گویی: خرافه‌پرستی و جادوگری و غیب‌گویی از دیرباز با فرهنگ غربی عجین بوده است، به‌طوری که یکی از موزخین غربی به نام «ریچارد کیک هِفِر»، انواع جادوگری را به ۸ گروه دسته‌بندی می‌کند.

     البته اعتقاد به جادوگری و فرهنگ خرافه‌پرستی در غرب همواره با فراز و فرود همراه بوده، اما هرگز از جامعه غرب رخ بر نبسته است و هنوز و در قرن بیست و یکم می‌توان با عبور از خیابان‌های برخی از شهرهای اروپایی انبوه قفل‌هایی را دید که بر اساس یکسری اعتقادات خرافی، بر پیکره نرده پل‌ها و حتی نیمکت پارک‌ها خودنمایی می‌کنند.

     به نقل از سایت راسخون، در انگلیس پوشیدن برخی لباس‌ها یا آویزان کردن برخی اشیا را در رو آوردن شانس به شخص بسیار مؤثر می‌دانند، آنها معتقدند؛ انتخاب اعدادی مانند تاریخ تولد، می‌تواند در برنده شدن در مسابقات مختلف مؤثر باشد. و یا تعداد میهمان‌ها نباید به ۱۳ برسد، چرا که ممکن است دعوا شود.

     همچنین؛ زدن به تخته برای دور کردن بدشانسی یکی از مهم‌ترین خرافه‌های همه انگلیسی‌هاست و از نظر آنها باز کردن چتر در محیط های بسته بدیمن است و گربه سیاه، حیوان نحس مردمان این کشور است و معتقدند اگر گربه سیاه در مسیر کسی قرار گیرد، بدشانسی به همراه خواهد آورد.

     آنها بر این اعتقادند که اگر زنی دو قاشق را در نعلبکی قرار دهد، صاحب فرزند دوقلو خواهد شد یا اگر زنی که در آستانه زایمان قرار دارد، سه بار با قاشق‌های غذاخوری نمک بخورد، درد زایمان کمتری را تحمل خواهد کرد.

     علاوه براین؛ در انگیس، وزغ را به جادوگران منتسب دانسته و بعضی از اهالی روستاها آن را نشانه بدبختی می‌دانند. قرن‌ها، دزدان انگلیسی معقد بودندکه اگر قلب وزغ را در جیب خود حمل کنند، هیچ‌گاه دستگیر نخواهند شد و اگر وزغی از مسیر عبور عروس به کلیسا بگذرد، او و همسرش در آینده خوشبخت و بهره‌مند خواهند شد.

     فرانسوی‌ها آواز خواندن در هوای آفتابی را باعث ایجاد طوفان یا سیل می‌دانند و آلمانی‌ها نیز بر این باورند کسانی که شب‌های شبنه به دور خود بچرخند، پس از مرگ در قبر آرامش نخواهند داشت و یا کودکی که تازه به دنیا می‌آید را نباید به پهلوی چپ خواباند، چرا که در این صورت زشت و بدریخت رشد خواهد کرد. (http://rasekhoon.net/article/show/157065)

     متوسل شدن به غیب‌گویی جاندارانی مانند؛ لاکپشت و هشت‌پا، برای تعیین برنده مسابقات فوتبال جام جهانی، آخرین نمونه از خرافه‌پرستی غربی‌ها محسوب می‌شود.

     البته رفتارهای نامتعارف و جشنهای عجیب غربی‌ها مثل؛ گاوبازی، جنگ گوجه فرنگی در اسپانیا، جشن پرتقال و فوتبال خشن در ایتالیا، جشن پرتاب کیف و جشن جادوگران در آلمان و جشن هالوین در آمریکا و اروپا را نیز باید به این عملکرد مردم به ظاهر متمدن غرب افزود.

     برده‌داری نوین در غرب: برده‌داری نوین از طریق؛ استعمار ۹۹% مردم توسط ۱% صاحبان ثروت و قدرت، سوءاستفاده از زنان و مهاجرین و پناه‌جویان و یا زندانیان، برده‌داری جنسی (مثل عروسک انسانی لولیتا)، قاچاق انسان و اعضای بدن انسان، موضوعی نیست که قابل انکار باشد، چرا که هم‌اکنون بزرگترین باندهای تبهکاری فعال در این زمینه به کشورهای اروپایی و آمریکا تعلق دارد.

     جنگ‌افروزی در جهان و غارت ثروت دیگران: در حالی که در ۳۰۰ سال گذشته کشوری مانند ایران آغازگر هیچ جنگی نبوده، اما رد پای غربی‌ها و به‌خصوص آمریکایی‌ها در اکثر جنگ‌های رخ داده در سطح جهان اعم از جنگ‌های جهانی اول و دوم تا جنگ‌های اخیر در غرب آسیا کاملاً مشهود است و دخالت‌های مستقیم و غیرمستقیم آنها در امور داخلی کشورها همچنان ادامه دارد.

     به عنوان مثال؛ تقریبا هیچ‌یک از کشورهای جهان از کانادا در شمال آمریکا و مکزیک در جنوب این کشور و نیز هیچ‌کدام از کشورهای آمریکای لاتین و اکثر کشورهای آفریقا، آسیا، اروپا و حتی روسیه از شر آتش‌افروزی‌ها و شرارت‌های آمریکایی‌ها در امان نبوده‌اند و سایر کشورهای سلطه‌گر اروپایی که از دیرباز دائماً در حال افزایش مستعمرات خود و سلطه بر منابع و منافع سایر کشورها بوده‌اند نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

     ساختار سیاسی دیکتاتورمأبانه: بر خلاف تصور عامه که اروپا را مهد دموکراسی و آزادی می‌دانند، همچنان قوانین قرون وسطایی بر برخی از کشورهای اروپایی حاکم است.

     به‌عنوان مثال؛ انگلیس یکی از کشورهای اروپایی است که قانون اساسی ندارد و قدرت ملکه در این کشور در حدی است که حتی ماهیان دریا و پرندگان آسمان هم در تملک وی قرار دارند و تمام عزل و نصب‌ها به‌طور مستقیم توسط ملکه و یا با تأیید او صورت می‌پذیرد و توهین به خاندان سلطنت یا انتقاد در مورد موضوعاتی مانند هلوکاست نیز با مجازات‌های سنگین همراه است.

     رئیس جمهور فرانسه نیز از اختیارتی تقریباً مشابه برخوردار است، اما در آمریکا اگرچه به‌ظاهر اوضاع کمی متفاوت است، اما ساختار حکومت تحت نفوذ کامل لابی‌های صهیونیستی و کارتل‌ها و تراست‌هایی قرار دارد و آنها توانسته‌اند به لطف روش خاص و فریبکارانه‌ای که  برای انتخابات ریاست‌جمهوری طراحی کرده‌اند موقعیت خود را همچنان حفظ و تداوم آن را تضمین نمایند.

     تبعیض‌نژادی و نژادپرستی در غرب: بسیاری از کشورهای غربی با این‌‌که داعیه آزادی و دفاع از حقوق بشر دارند، اما با مهاجرین و پناهجویان و اقلیت‌های نژادی، دینی و مذهبی و حتی زنان، بدترین برخورد را دارند. از حق همه پرسی برای مردم فلسطین جلوگیری می‌کنند و در کشورهای خود از ورود افراد با حجاب به مدارس و یا استخدام زنان مسلمان در ادارات اجتناب و حتی به مردم خود اجازه صحبت کردن در مورد موضوعاتی مانند؛ هولوکاست یا خانواده سلطنتی (در انگلیس) را نمی‌دهند..

     اعتیاد به اینترنت – بنا به یک گزارش، برخی از آمریکایی ها تا جایی اعتیاد پیدا کرده اند که روزانه بیش از ۱۸ ساعت از وقت خود را صرف اینترنت می‌کنند و طبعا این امر منجر به عدم توجه به خانواده می‌شود. از این رو، اینترنت زندگی بسیاری از مردم را مختل کرده است. این بیماری در آمریکا به قدری فاجعه‌بار است که کلیساها، پیشوایان مذهبی و انجمن‌های مربوطه با فریادهای کمک خواهی زن و شوهر یا یکی از آنها، برای رهایی از این اعتیاد مواجه هستند و موسسه‌های مشاوره‌ای مسیحی دائماً در حال تدوین برنامه‌هایی جهت مقابله با اعتیاد به اینترنت می‌باشند.

     سایر مشکلات و معضلات: در بُعد بین‌المللی، تولید گاز‌های گلخانه‌ای ناشی از توسعه صنعتی غرب و تخریب لایه ازون و همچنین باران‌های اسیدی، امروز به بلای جان نه‌تنها اروپا و آمریکا، بلکه مردم کل جهان تبدیل شده است و فجایع زیادی در محیط‌زیست این کشورها رخ داده است، تا حدی که حیات بشر در کل جهان را در معرض خطر قرار داده است، اما این مشکلات جنبه داخلی هم دارد.

     به‌عنوان مثال؛ در کشور پیشرفته انگلیس، سالانه بیش از ۱ میلیون گزارش تخلیه زباله در نقاط مختلف شهری (حتی در مرکز شهر) گزارش می‌شود. در هلند مردم زباله و اجناس مستعمل خود را در خیابان‌ها و یا به رودخانه‌های داخل شهر می‌ریزند و دولت سالانه میلیون‌ها دلار صرف پاکسازی مسیرهای آبی می‌نماید و در فرانسه اخذ جریمه ناشی از ریختن زباله در سطح شهر پاریس به یک منبع درآمد برای شهرداری تبدیل شده است.

     مشکل آلودگی و قطعی بلندمدت آب در شرایط عادی و به‌خصوص پس از حوادث طبیعی در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نیز به یکی از دغدغه‌های جدی مردم تبدیل شده است.

     تفکر سرمایه‌داری و منفعت‌طلبی در حدی گسترش یافته که؛ بسیاری از شهرهای کشورهای اروپایی مثل؛ هلند، فرانسه و انگلیس فاقد توالت عمومی هستند و یا دارای بدترین وضعیت در این زمینه هستند و برخی از کشورها نیز ساخت توالت عمومی را به بخش خصوصی واگذار کرده‌اند که به علت هزینه بالای استفاده از آنها، مورد استقبال مردم قرار نگرفته و لذا در این کشورها ادرار کردن به دیوار ساختمان‌ها و داخل نهرها در ملاء عام، یک پدیده عادی محسوب می‌شود.

     البته این نقیصه، برای زنان مشکلات بیشتری را در پی داشته است و در آمریکا وضع از این هم بدتر است، چون در برخی از محله‌ها دائماً باید مراقب باشید تا پایتان را روی مدفوع انسانی یا حیوانی نگذارید.

     علاوه براین؛ در اروپا و آمریکا اکثر بزرگراه‌های درون شهری دارای عوارض هستند و استفاده از آنها مستلزم پرداخت هزینه‌های گزاف است، ضمن آنکه قیمت بنزین نیز در بالاترین حد خود قرار دارد.

جمعبندی:

     اگرچه معمولاً درج اخبار ناهنجاری‌ها و معضلات کشورهای غربی ضابطه‌مند و همراه با محدودیت‌‌های امنیتی و اجتماعی است، اما با کمی دقت و با جستجو در اینترنت و سایر منابع داخلی و خارجی، به راحتی می‌توان به موارد متعددی از نابسامانی‌ها، معضلات و مشکلات این کشورها دست یافت.

     البته اشاره به معضلات و مشکلات دنیای غرب به معنای نادیده انگاشتن دستاوردها و پیشرفت‌های علمی و یا برخی زیرساخت‌های مدرن شهری در غرب و متقابلاً انکار وجود مشکلات مشابه در سایر کشورها از جمله کشور ما نیست.

     بلکه هدف بیان این واقعیت است که مدینه فاضله‌ای که کشورهای مذکور با کمک رسانه‌های تحت سلطه خود و سایر ابزار و روش‌های تبلیغاتی در افکار عمومی جهان ساخته‌اند با واقعیت‌های پنهان و آشکار موجود در این جوامع متفاوت است.

     به‌عنوان مثال؛ اعترافات و اظهارات گاه‌ و بی‌گاه مسئولین و یا گزارش‌های موردی مراکز مطالعاتی و پژوهشی این کشورها یا محتوای فیلم‌های مختلف تهیه‌کنندگان و کارگردانان غربی و یا لابه‌لای صفحات کتاب‌های نویستدگان آزاداندیش کشورهای مذکور و حتی گاهی اخبار رسانه‌ها و سایت‌های معتبر متعلق به این کشورها حاوی مطالب مهمی است، که آن روی سکه و چهره واقعی دنیای غرب را آشکار می‌سازد.

    این همان نکته‌ای است که متأسفانه در اکثر موارد و برای بسیاری از مردم دنیا مورد غفلت واقع شده و سبب می‌شود تا با تمرکز بر نقاط ضعف کشورهای خود و متقابلاً تمرکز بر نقاط قوت کشورهای غربی، دچار قضاوتی نادرست و غیرمنصفانه شوند و این در حالی است که همه کشورها کم یا بیش دارای نقطه ضعف و قوت هستند.

بنابراین؛ در این رابطه باید نکات ذیل را نیز مورد توجه قرار داد:

     بنا بر اظهارات بسیاری از اندیشمندان غربی و شرقی، بسیاری از جذابیت‌های دنیای غرب در واقع جلوه‌های بصری کاذب است و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی این کشورها از درون تهی و پوسیده و به شدت آسیب‌پذیر است و دیر یا زود دچار فروپاشی خواهد شد..

     حاکمیت یک درصد کاملاً برخوردار از تمام امکانات، بر ۹۹ درصد افراد جامعه، واقعیت انکار ناپذیری است که باید از آن به‌عنوان برده‌داری نوین و غیرمحسوس در عصر جدید نام برد، واقعیتی که زندگی را برای شهروندان غربی سخت و بی‌عدالتی در جامعه غربی را در پی داشته و سبب شده تا هرازگاهی به اعتراضات مردمی نظیر جنبش جلیقه زردها در فرانسه یا سایر کشورهای اروپایی و آمریکا منجر شود.

     بنابراین باید توجه داشته باشیم که اگرچه در کشوری مانند کشور ما، ناتوانی، سوءمدیریت و یا خیانت برخی از مدیران در بروز مشکلات بی‌تأثیر نبوده، اما بخش قابل توجهی از مشکلات کشور نیز حاصل توطئه‌هایی مانند؛ جنگ تحمیلی، تخریب، تهدید، ترور و تحریم از سوی همین کشورها بوده است.

     در هر حال مهم این است که بدانیم، ایران اسلامی می‌تواند با توکل به خدا و استفاده بهینه از منابع و نیروهای فراوان درونزایی که در اختیار دارد، در موقعیتی به مراتب بیشتر و بهتر از آنچه تاکنون کسب کرده و بالاتر و برتر از دیگران قرار گیرد، مشروط بر آن‌که «باور کنیم و بخواهیم».

     توضیح: مطالبی که با رنگ بنفش درج شده،حدود دو سال پس از نگارش اولیه، با توجه به اهمیت موضوع به مقاله اضافه شده است.

احمدرضا هدایتی

کارشناس ارشد مدیریت

۲/۴/۹۸

نشانی الکترونیکی: ARH110@yahoo.com  نشانی سایت: rahtooshe.com

شما همچنین می توانید ...

٪ پاسخ

  1. بهروز گفت:

    سلام عالی بود

پاسخ دادن به بهروز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *