یکی از موضوعات رنجآوری که طی سالهای اخیر دامنه شیوع آن به نقطه اوج خود رسیده، خود باختگی فرهنگی و علمی برخی افراد جامعه است که متأسفانه در پارهای از موارد به دلیل تصدی مشاغل خاص، تأثیر قابل توجهی برسایر افراد جامعه نیز برجای میگذارند.
از جمله این موارد میتوان به نقش مدرسان و معلمین در دانشگاهها و مدارس اشاره نمود. متأسفانه برخی از این افراد ظاهراً روشنفکر، با چند سفر اروپایی، مطالعه چند کتاب و نشریه و دیدن چند فیلم و امثال آن، چنان فریفته، مجذوب و مسخ مظاهر فریبنده فرهنگی کشورهای اروپایی و غربی و در رأس آنها آمریکا شدهاند که به هیچ وجه حاضر نیستند آن روی سکه را نیز ببینند. برای این گروه که در اکثر موارد صدای دهل را از دور شنیدهاند، غرب تبدیل به مدینه فاضلهای شده است که کشورهای مذکور را تنها مترادف با کلماتی مانند: پیشرفتهای علمی، قانون، رفاه، آسایش، لذت، شادی و … می بینند و برای بیان هر مثال مثبتی در کلاس خود، از این کشورها نام برده و مصداق ضربالمثل معروف «مرغ همسایه غاز است» گردیدهاند.
امروز، دانشجویان و دانشآموزان ما در کلاسهای درس ، بقدری جریان توقف شبانه رانندگان غربی در پشت چراغهای قرمز را شنیدهاند که این کلام به پتکی تبدیل شده که مدام به مغز و روح هر جوان و نوجوان ایرانی ضربه می زند، در حالیکه هیچگاه سیستم دوربینهای مدار بسته ای که برای کنترل رفتار شهروندان اروپایی تمام معابر و نقاط عمومی شهرها را تحت پوشش قرار داده دیده نمی شود. امروز در کلاسهای درس بقدری از حکومت قانون در این ممالک صحبت به میان آمده که این حکومتها را به سرزمینهای رؤیایی و مهد تمدن و آزادی است، تبدیل نموده است، در صورتیکه به هیچ وجه از جرم و جنایت و کشف تخلفات کلان مالی سرمایه داران غربی و نیز فساد گسترده اخلاقی جامعه غربی، که همواره تیتر اصلی اکثر روزنامه های آن دیار را به خود اختصاص داده است، سخنی به میان نمی آید.
کار به آنجا رسیده که تنها نقاط ضعف خود، که البته در بسیاری از موارد غیر قابل انکار است را میبینیم، اما هرگز از خود نپرسیدهایم که آیا واقعاً این گروه از کشورها، فاقد هرگونه مشکل و ناهنجاری هستند و تنها ما با این مشکلات دست به گریبان هستیم.
مسلماً اینگونه نیست و چنین تصوری تنها میتواند ناشی از سادهاندیشی و کوته بینی نسبت به مسائل تلقی گردد. البته منکر برخی نقاط مثبت فرهنگی نهادینه شده در این جوامع نیستیم، اما چگونه میشود تمام خبرهای منتشره از سوی رسانههای جهانی مبنی بر وجود هزاران مشکل اجتماعی از جمله نظام از هم گسیخته خانواده، قتل و غارت و تجاوز و جنایت در این کشورها را نادیده گرفت؟ چگونه میتوان به کشورهایی که همجنسبازی در قالبی قانونی در آنها ترویج میشود و یا دختران بالغ و باکره را قبل از ازدواج بعنوان بیمار و کسانی که در ایجاد روابط اجتماعی دچار مشکل هستند نزد پزشک میبرند و به زنان کارمند توسط رؤسای آنان تجاوز میشود و… ، لقب تمدن را نسبت داد؟
چگونه میتوان از کشوری مانند؛ آمریکا که انتخاباتی با فضاحت اخیر را ببار آورد و یا از کشورهایی که از حضور چند دختر با حجاب در مدارس، دانشگاهها و محلهای کار جلوگیری مینمایند، بعنوان مهد دموکراسی نام برد در حالیکه عریان شدن در انظار عمومی بلامانع است؟ چگونه میتوان باور کرد کسانی که بر سر پسر یا دختر بودن فرزندی که در شکم یک مادر بوسنیایی است، شرطبندی نموده و شکم او را زنده زنده میدرند و با سر بریده رزمنده بوسنیایی فوتبال بازی میکنند، متمدن هستند؟
چگونه میتوان صدها موسسه و سازمان حمایت از حیوانات را در این کشورها باور نمود در حالیکه خود آنها حقوق هزاران انسان را در نقاط مختلف دنیا به بدترین شکل ممکن زیر پا میگذارند؟
چرا هیچگاه از خود نپرسیدهایم که ایراد کار ما در چیست؟
آیا اگر به جای کج اندیشی و طرح مسائل انحرافی، دست در دست یکدیگر قرار دهیم و با اعتماد و همدلی گام برداریم، کشور ثروتمندی مانند؛ ایران اسلامی، که سرشار از منابع غنی زیرزمینی و امکانات مستعد علمی، سیاسی، اجتماعی، ورزشی و فرهنگی است، قادر نخواهد بود با برنامه ریزی مناسب و همت همگانی بسوی مدینه النبی گام بردارد.
مطمئناً کشوری که در اوج ناباوری دنیا توانست با قدرت تمام، هشت سال در جنگی ناخواسته و نابرابر در مقابل دنیا بایستد و نیازهای خود را با کمترین اتکا به دیگران تأمین کند و به عنوان بزرگترین قدرت در جهان اسلام در برابر زورگوترین و پلیدترین حکومتها که تا قبل از انقلاب اسلامی کسی جرأت کوچکترین واکنشی در برابر قلدریهای آنها را نداشت، بایستد و لانه جاسوسیاش را تسخیر و ابهت ظاهری او را در هم شکند و برای اولین بار با شهامت تمام خواستار پایان انحصار طلبی او در سازمان ملل گردد، قادر خواهد بود با همدلی و اتحاد، جایگاه قبلی خود در جهان را باز یابد.
چگونه میتوان پذیرفت کشوری که به لحاظ موقعیت جغرافیایی خاص، تنها از طریق تزانزیت کالا میتواند بودجه مورد نیاز خود را کسب نماید نخواهد توانست متکی به خود باشد؟
مطمئناً بخش عمده این خود باختگی را باید در خود ناباوری و نگاه بدبینانه و تک بعدی خودمان جستجوکنیم و بپذیریم که این خود ما هستیم که با روشهای مختلف از جمله کمکاری، فریبدادن دیگران، زیرپا گذاشتن قانون و … به خود ظلم روا میداریم و چنانچه باصطلاح کلاهمان را قاضی کنیم در خواهیم یافت که طرح همه این مطالب، بهانهای بیش نیست، باید به این باور برسیم که اگر با اتکاء به ارزشهای دینی و اجتماعی خود، درست بیندیشم و وظایف خویش را صادقانه و به درستی ایفا نماییم، ما هم میتوانیم.
احمد رضا هدایتی
این مقاله در تاریخ ۲۵/۹/۷۹ تهیه شده است
آیا همه جاسوسیم؟(خودشیفتگی و خودباختگی!)
۳- براستی این چه مرضی است که هر که با ما نیست و مرید ما نیست جاسوس و خائن می شود. این چه پدیده ای است؟
استکبار فکری و تمام خواهی عقیدتی و خود-شیفتگی هویتی یکی از ویژه گیهای ما ایرانیان است که همه نهضت های آزادیخواهانه را به فساد می کشد و هر انقلابی را در ذاتش تبدیل به ضد انقلاب می کند و پس از هر نهضتی دوره ای از فترت و نسیان و حسرت و خودباختگی و خودفروشی رخ می نماید. این افراط و تفریط محصول طبیعی یکدیگر است: خودشیفتگی و خودباختگی! استبداد و سپس استعمار!
۸- ما یا غرق در خودشیفتگی هستیم و یا مبتلای به خودباختگی. و این عذاب آن است. یا شاه و امام می سازیم و یا می کشیم. یا بخودمان جایزه می دهیم و یا خاک بر سرمان می کنیم. و این داستان و حماقت تکراری گویا قابل عبرت هم نیست.
۱۱- هر که مثل من فکر نکند کافر یا جاسوس و خائن است: اینست بدبختی ملت ما.
از کتاب “نامه های عرفانی”استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۹۲
جناب آقا رضا سلام؛
اگرچه جملاتی که به نقل از آقای خانجانی در مورد مطلب بنده ارائه کرده اید، بیربط و برداشت نادرست و قیاس مع الفارق است، اما در مجموع یا شما ایشان را به درستی نمی شناسید و مطالب سخیفی را که در برخی کتابهایشان مثل کتاب الممنوع و کتاب فلسفه وجودی مرد نوشته اند را نخوانده اید که به مطلب ایشان استناد کرده اید. یا مطلب بنده را دقیق و تا آخر نخوانده اید، یا خدای نخواسته خودتان در ردیف یکی از گروه های مورد اشاره بنده در این مطلب قرار دارید.
دوست عزیز، آخر مطالب بنده چه ربطی به خودشیفتگی و خود باختگی دارد؟ شما چطور به چنین نتیجه ای رسیده اید، در حالی که بنده عمل افراد فاسد و نالایق را تقبیح کرده ام؟
کلام آخر اینکه ادب شرط اخلاق است و استفاده از این مطالب بی ادبانه (هرچند متعلق به دیگران) به خصوص وقتی نامرتبط باشد، شایسته شما که مدعی فضل هستید، نیست.