ده خطای استراتژیک غرب در مورد انقلاب اسلامی ایران

دیپلماسی چند دهه اخیر کشورهای غربی و بخصوص آمریکا سرشار از حماقتها و خطاهای بزرگی است که همگی بیانگر عدم وجود ظرفیتهای لازم در نظام حکومتی این کشورها برای تجزیه و تحلیل واقعی و درک صحیح از رخدادهای در حال وقوع بین المللی بوده و ضعف قدرت تعقل و تفکر دولتمردان و ناتوانی و ناکارآمدی سیستم اطلاعاتی و مدیریتی این کشورها را اثبات می نماید، اشتباهات فاحشی که به رغم تکرر و تعدد، گویی پایانی برای آن وجود ندارد.

زیاده خواهی و اولویت دادن به استفاده از قدرت زور به جای ایجاد روابط دوستانه و عادلانه با سایر کشورها، بی توجهی به وضعیت معیشتی شهروندان اروپایی و آمریکایی و در عین حال اصرار بر صرف هزینه های سنگین برای ادامه لشکرکشی و ایجاد جنگ و آشوب در سطح جهان، برخوردهای دوگانه و بلکه چندگانه با مسلمانان و بکار بردن سیاستهای منافقانه در قبال کشورهای اسلامی، ایجاد رابطه پنهان و بعضا آشکار با حکام مرتجع و فاسد منطقه و جهان و اتکاء و اعتماد بیش از حد به توان آنها و در نهایت استفاده بیش از حد از قدرت زر و زور و تزویر، تنها نمونه هایی از صدها اشتباه بزرگ غربیها و بویژه آمریکایی ها در دهه های اخیر به شمار می رود، اما از ده مورد ذیل باید به عنوان بزرگترین خطاهای استراتژیک و برگشت ناپذیر کشورهای مذکور در قرن حاضر نام برد.

۱- خبر سازی بر علیه انقلاب اسلامی ایران: پس از بروز و ظهور انقلاب شکوهمند اسلامی، دولتهای متخاصم بخصوص دولت آمریکا با آگاهی از ماهیت ضد استکباری انقلاب اسلامی، تمام تلاش خود را معطوف آن نمودند تا علاوه بر هجمه فرهنگی و اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی و یا تهدیدهای نظامی، از تمام ظرفیتهای دیپلماسی و ابزار و امکانات رسانه ای خود برای فریب افکار عمومی و تحریف واقعیتهای انقلاب اسلامی ایران استفاده و از طرق مختلف از جمله؛ سانسور اخبار انقلاب اسلامی و خبر سازی کاذب و انتشار هزاران روایت دروغین در مورد ایران و اسلام بهره ببرند، اما این تلاشهای مذبوحانه نه تنها نتیجه لازم را عاید آنان نساخت، بلکه به آغازی برای جهانی شدن اندیشه های الهی و آرمان های انسانی آخرین دین الهی یعنی اسلام تبدیل گردید و لذا استفاده از این روش یعنی سانسور واقعیات و طرح بیش از حد و غیر واقعی اخبار ایران در رسانه های آمریکایی و غربی و مراودات بین المللی را می توان، اولین خطای استراتژیک آمریکا و غرب در مورد ایران محسوب نمود.

چرا که اجرای جنگ رسانه ای و شکل گرفتن اولین خطای استراتژیک آمریکایی ها و اروپایی ها بر علیه جمهوری اسلامی ایران، شرایط جدیدی را فراهم نمود که در نهایت به بـــــیداری تدریجی وجدان های خفته و ذهن و فکر پرسشگر انسانهای آزاده و حقیقت جو منجر شد، انسانهایی که برای رهایی از نظام سلطه و سرمایه داری و در پی دستیابی به عدالت، سالها گمشده ی خود را در انبوه سوالات دنیای سرگشته خود جستجوی می کردند و در شرایطی که تحت سلطه نظام استکباری، کمتر کسی از مردم سایر نقاط جهان با موقعیت جغرافیایی و حتی نام و فرهنگ غنی و پر افتخار ایران آشنا بود، پس از انقلاب اسلامی و با شروع جنگ رسانه ای غرب بر علیه ایران، یکبار دیگر نام سرزمین گمنامی برسر زبانها قرار گرفت که در گذشته نه چندان دور جزء بزرگترین و متمدن ترین حکومتهای جـهان بشمار می رفت و هم اکنون با اتکاء به اصول و ارزشهای اسلامی، عدالت طلبی و مبارزه با ظلم جهانخواران را شعار و مبنای عمل خود قرار داده بود.

۲- تحریم اقتصادی ایران: اگرچه فرآیند خود کفایی کشور قبلا در جریان جنگ تحمیلی دشمنان کلید خورده و آغاز شده بود، اما قطعا هیچ عامل دیگری نمی توانست به اندازه تحریم نفتی، از وابستگی اقتصاد تک محصولی ایران به این ماده ارزشمند و حیاتی کاسته و به روند رو به رشد خودکفایی کشور شتاب ببخشد و قطعا تحریم هسته ای و سایر تحریمها نیز، سرعت این فرآیند را بخصوص در دستیابی به فناوریهای هسته ای و دانش نوین مضاعف نموده است، اما نکته مهمتر این است که این تحریمها در اوج رکود اقتصادی و نیاز بخش تولید کشورهای مختلف غربی و اروپایی به بازار ایران، از یک سو سرعت ورشکستگی کمپانیهای غربی را شتاب بخشید و از سوی دیگر حفظ منابع طبیعی و بخصوص ذخائر نفتی ایران را به دنبال داشته و یک فرصت استثنایی برای استفاده بهینه از منابع طبیعی و ذخائر نفتی در آینده را برای کشور فراهم نموده است و به همین دلیل اقدام اخیر آمریکا برای تحریم نفتی و اقتصادی را باید دومین خطای استراتژیک آمریکا تلقی نمود.

۳- حمله به عراق: دروغپردازیهای آمریکا و غرب در مورد وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق و جنگ آمریکا با این کشور، نه تنها نزول اعتبار جهانی و خسارتهای مادی و سیاسی فراوانی را برای آمریکا و دیگر همپیمانان وی به ارمغان آورد، بلکه در نهایت یکی از دشمنان جدی انقلاب اسلامی را به صمیمی ترین دوست جمهوری اسلامی ایران مبدل ساخته و در حالیکه دشمن محاصره و نابودی انقلاب را هدف قرار داده بود، نظام اسلامی با عملکرد ناشیانه اشغالگران عراق، از یک تهدید بالقوه رهایی یافت و لذا این جنگ یکی دیگر از خطاهای استراتژیک آمریکا و غرب به شمار می رود.

۴- شکل دادن و حمایت از گروههای شبه اسلامی: از آنجا که دولتهای غربی و در راس آنها آمریکا تا حدود زیادی کنترل خود را بر گروههای دست پرورده خود در منطقه از دست داده اند، لذا در حالیکه همه دنیا می دانند که سیاستهای تفرقه آمیز غرب بر علیه مسلمانان همچنان ادامه دارد، پرورش و حمایت از گروهها و فرقه های شبه اسلامی از جمله؛ طالبان و القائده و همچنین وهابی ها و سلفی های افراطی و تندرو برای اعمال فشار بر ایران و دوستان همپمان ایران، یکی از اشتباهات تاریخی دیگری است که هم اکنون به یک تهدید جدی بر علیه منافع خود آنها تبدیل و تا بحال خسارتهای فراوانی را به وجهه سیاسی و نظامی غرب و بویژه آمریکا در منطقه و دنیا وارد نموده و تداوم آن نیز می تواند در آینده به تشدید رفتارهای افراط گونه این گروهها منجر و برای آمریکاییها و غربی ها خسارتهای به مراتب بیشتری را به همراه داشته باشد، بنابراین از این اقدام نیز باید به عنوان یک خطای استزاتژیک دیگر که توسط غربیها رخ داده نام برد.

۵- حمله به افغانستان: جنگ با افغانستان که با بهانه مبارزه با طالبان و القائده و در اصل برای تکمیل حلقه محاصره جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت نیز نه تنها دستاورد چندانی را برای آمریکاییها به همراه نداشته، بلکه علاوه بر گرفتار شدن در باتلاقی جدید و تحمیل تلفات انسانی و هزینه های سنگین به جامعه و اقتصاد متزلزل آمریکا و سایر اعضای ناتو، مسائلی مانند: برملا شدن احتمال آسیب پذیری تجهیزات و تسلیحات فوق مدرن نیروهای اشغالگر و ناتوانی آنان برای جنگ با مخالفین در یک عملیات نامتقارن و همچنین انزوای جهانی آمریکا و غرب، تشدید بیماریهای روانی نظامیان ارتشهای اشغالگر، سرعت بخشیدن به روند تهیه و تولید مواد مخدر و افزایش قاچاق و مصرف مواد مخدر در جوامع غربی و امثال آن را به همراه داشته است و لذا این جنگ را نیز باید خطای استراتژیک دیگری برای آمریکا و غرب دانست.

۶- تجهیز کشورهای مرتجع منطقه: دامن زدن به سیاست ایران هراسی برای ترغیب کشورهای منطقه به خرید تجهیزات و سلاحها ساخت کمپانیهای غربی و سرعت بخشیدن به روند تجهیز کشورهای مرتجع منطقه و اتکاء بیش از حد به حکامی که عمدتا فاقد جایگاه و پایگاه مردمی بوده و از ثبات و پایداری لازم برخوردار نیستند، خطای استراتژیک دیگری است که با تکمیل چرخه نهضت بیداری اسلامی و بروز انقلابهای بعدی و قرار گرفتن تسلیحات مذکور در دست انقلابیون، آثار و پیامدهای خود را در آینده نه چندان دور آشکار خواهد ساخت.

۷- دخالت در امور داخلی کشور سوریه: بهانه قرار دادن دمکراسی و دخالت در امور همپیمان استراتژیک ایران یعنی سوریه و حمایت از گروههای معاند دولت این کشور، خطای استراتژیک دیگری است که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت نتیجه بخش باشد، اما قطعا در بلند مدت، اهداف پلید و ژست فریبکارانه دول غربی در مورد دمکراسی خواهی برای مردم سوریه را برای همگان آشکار خواهد ساخت و لذا این حرکت شیطانی چیزی جز وحدت و انسجام بیشتر جهان اسلام و بالا بردن روحیه خود باوری، اعتماد به نفس و نیز افزایش نفرت مسلمانان از آمریکا، غرب و همپیمانان منطقه ای آنان را به همراه نخواهد داشت.

۸- تحمیل قوانین داخلی آمریکا به سایر کشورها: تحمیل علنی قوانین داخلی آمریکا به دیگر کشورها برای تحریم کشورهایی مانند ایران و سوریه، علاوه بر افزایش فشارهای مالی به اقتصاد متزلزل کشورهای پذیرنده سلطه، خوی استکباری و استمرار آرزوی دیرین آمریکایی ها برای ایجاد نظام تک قطبی به رهبری این کشور را آشکار ساخته و اصرار بر ادامه این رفتار متکبرانه، اعتراضات سایر کشورها حتی کشورهای همپیمان آمریکا را به همراه داشته و موجب شده تا بر مخالفت های جهانی بر علیه این کشور افزوده شود و لذا با توجه به اینکه نظام سلطه در تعاملات بین المللی جایگاه خود را از دست داده است، استفاده از این روش، خطای استراتژیک دیگری است که به زودی عوارض و پیامدهای منفی آن برای دولت سلطه طلب آمریکا روشن خواهد شد.

۹- پذیرش سلطه صهیونیستها در ارکان حکومتی آمریکا: پذیرش سلطه صهیو نیستها و اجازه حضور و نفوذ یهودیان افراط گرا در ارکان حکومتی آمریکا از دیگر خطاهای خفت بار آمریکا به شمار می رود، خطای بزرگی که آتش آن نه تنها دامن مردم آمریکا را سوزانده است، بلکه تابحال خسارتهای فراوانی را در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای حکومت آمریکا به همراه داشته و از روسای جمهور این کشور رسما سرسپردگانی را ساخته است که تداوم حکومت ذلت بارشان در گرو فرمانبرداری و تایید و تصویب اشغالگران قدس قرار دارد.

۱۰- استمرار سیاستهای خصمانه با ام القرای اسلامی: آمریکایی ها و اروپاییها به خوبی دریافته اند که تحمیل سلطه مجدد به ایران دیگر امکان پذیر نیست و هیچ ترفندی هم نمی تواند منافع بادآورده و موقعیت از دست رفته قبلی را به آنان بازگرداند، اما همچنان بر سیاستهای مستکبرانه و یکجانبه نگر خود اصرار دارند و این پافشاری غیر منطقی، نامعقول و پر هزینه را باید بزرگترین خطای استراتژیک آمریکایی ها به شمار آورد، زیرا تجارب ناشی از تقابل بیهوده با انقلاب اسلامی اثبات کرده که تداوم خصومت با انقلاب اسلامی ایران مزید بر افزایش هزینه برای متخاصمین، در نهایت سرعت انسجام اسلامی را دوچندان و نفرت و آتش خشم مسلمانان را بیش از پیش شعله ور خواهد ساخت.

شواهد فوق نشان می دهد که تداوم خصومت غربیها و بروز جنگ احتمالی با ایران می تواند، آخرین میخ بر تابوت استکبار و نیز آخرین خطا برای کشورهایی باشد که به تعبیر مقام معظم رهبری(دامه) بدون توجه به پیچ تاریخی تحولات بین المللی، همچنان به استفاده از قدرت زور تاکید دارند و این موضوع نکته ای است که بیش از هر کشور دیگر، رژیم اشغالگر قدس باید از آن عبرت بگیرد.

به این ترتیب به مصداق ضرب المثل معروف «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد» به یاری خدا اشتباهات مورد اشاره به فرصتهایی تبدیل شدنده اند که جمهوری اسلامی را به نظامی قدرتمند و آبدیده در کوره بحرانهای بین المللی تبدیل نموده است.

احمدرضا هدایتی

کارشناس ارشد مدیریت

۳۱/۵/۹۱

شما همچنین می توانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *