اگرچه حضرت علی (ع) در برخورد با خیانتکاران و مفسدین معمولاً با قاطعیت تمام برخورد میکردند، اما برخلاف تصور عوام، گاهی جبراً و بنا بر موقعیت اجتماعی افراد و مصالح عمومی جامعه، نحوه برخورد ایشان با کارگزاران متخلف، همراه با اغماض و یا تأخیر در اجرای قانون و حکم شرعی و در واقع بر اساس مصلحتاندیشی بوده است.
بهعنوان مثال؛ میتوان به نحوه برخورد حضرت در مواجهه با ناکارآمدی، خیانت، فساد و رفتارهای دوگانه و منافقانه افرادی مانند؛ اشعثبنقیسکندی، ابوموسی اشعری، شریح قاضی، زیاد ابن ابیه، طلحه و زبیر و امثال آنها (علاقهمندان میتوانند داستان این افراد را در منابع معتبر اینترنتی نیز مشاهده و مطالعه نمایند) اشاره کرد.
اما شاید این سوال مطرح شود که چه عامل یا عواملی سبب شده تا امام چنین رویکردی داشته باشند و اصول شایسنهسالاری را نادیده بگیرند. در پاسخ به اجمال باید گفت؛
بررسی شرح حال افراد مورداشاره بیانگر این نکته است که در اکثر موارد، نفوذ اجتماعی این افراد میتوانست در صورت هرگونه برخورد قهرآمیز با آنها به ایجاد آشوب و تهدید جان و مال مسلمین و یا آسیب به اصل و اساس دین خدا منتهی شود و لذا حضرت در چنین شرایطی مجبور میشدند، حتی شخص منافقی مانند اشعث را به فرماندهی سپاه اسلام بگمارند.
البته دلایل متعدد دیگری نیز قابل ذکر است، مثلاً در برخی از موارد، هدف اصلی این بوده که فرصتی برای پیدا کردن حقیقت و یا بازگشت آنها به راه راست در اختیارشان قرار گیرد تا حتیالمقدور از جدا شدن ایشان از جمع مسلمین جلوگیری شود. البته گاهی هم به کارگیری افراد تحمیلی و بنا بر توصیه اطرافیان بود و امام (ع) برای اثبات ناکارآمدی آنها چارهای جز به کارگیری موقت آنها نداشتند
همچنین با توجه به نقشی که قبائل مختلف میتوانستند در حفظ کیان اسلامی داشته باشند، انعکاس بیرونی طرد افراد به خصوص در دورانی که حکومت اسلامی در معرض تهدید بیگانگان قرار داشت، نیز مورد توجه قرار میگرفت.
احمدرضا هدایتی
کارشناس ارشد مدیریت
۱/۹/۱۴۰۱
نشانی الکترونیکی: ARH110@yahoo.com نشانی سایت: rahtooshe.com
سلام و درود بر شما استاد گرامی و تشکر از تحلیل زیبایتان
جناب آقای دکتر کشاورز سلام؛
بسیار ممنونم به خاطر حسن نظر جنابعالی نسبت به مطالب حقیر.
موفق و مؤید باشید