اگر زندگی در غرب بد است، چرا …..؟

     چند سال است که در فضای مجازی مطالب ضدونقیض متعدد و متنوعی در مورد کیفیت زندگی مردم و به‌خصوص مهاجرین در کشورهای غربی در حال انتشار است که برخی از آنها مؤید بالا بودن سطح رفاه و آسایش در کشورهای اروپایی و آمریکاست و برخی از آنها از وخامت اوضاع اقتصادی و شرایط بد معیشتی مردم این کشورها حکایت دارد.

     در سنوات گذشته بخش عمده مطالب هشدار دهنده در این زمینه، نتیجه تجارب عینی و یا تحقیق و بررسی افراد دلسوزی بود که اظهارات آنها عمدتاً به نظام و حکومت نسبت داده می‌شد و لذا پذیرش توصیه‌ها و تذکرات آنها در مورد وضعیت بحرانی این کشورها برای بخشی از افراد جامعه قابل هضم و پذیرش نبود.

     اما این روزها از سوی برخی از خود مهاجرین شاهد انتشار انبوه اظهاراتی هستیم که نه‌تنها به مرگ اخلاق در غرب اعتراف می‌کنند، بلکه شرایط زندگی در کشورهای غربی در سایر ابعاد را نیز سخت و طاقت‌فرسا معرفی نموده و از نژادپرستی، تبعیض و تحقیر و توهین غربی‌ها نسبت به مهاجرین و همچنین شرایط بد معیشتی حتی برای خود مردم این کشورها سخن می‌گویند.

     با این وجود برخی از افراد جامعه همچنان در شرایط تردید و ابهام به سر می‌برند و می‌پرسند که اگر واقعاً شرایط و کیفیت زندگی در اروپا و آمریکا در حدی که می‌گویند، بحرانی و بد است، چرا  مهاجرین مُعترف و معترض به این شرایط، به کشور باز نمی‌گردند؟

در پاسخ به این سوأل باید گفت؛

     اولاً این‌طور نیست که هیچ‌یک از آنها به کشور باز نمی‌گردند، چرا که اطلاعات و آمار موجود بیانگر این واقعیت است که بسیاری از این افراد با توجه به این‌که از نظر قضایی و امنیتی مشکل لاینحل و خاصی نداشته‌اند، پس از کسب تجربه زندگی ناموفق در غرب، به کشور بازگشته‌اند.

     ثانیاً بسیاری از این افراد اصلاً با قصد اقامت به غرب مهاجرت نکرده‌اند، بلکه برای کارهای خاص مانند؛ درمان، تجارت، تحصیل، تدریس، تحقیق و پژوهش یا سایر فعالیت‌های شغلی و مأموریت‌های اداری، به‌طور موقت در کشورهای مورداشاره ساکن شده‌اند و بعضاً در حال تردد به کشور هم هستند.

     علاوه‌براین موارد برخی از افراد نیز به علل مختلف مثل؛ تولد و ازدواج در خارج یا مهاجرت اقوام و بستگان درجه یک به کشورهای مذکور، به کشور هدف تعلق خاطر و وابستگی پیدا کرده‌اند و نمی‌توانند به راحتی از شرایطی که به آنها تحمیل شده، دل بکنند.

     در عین‌حال برخی از افراد به‌قدری در مورد شرایط زندگی رؤیایی در غرب به دوستان و بستگان خود دروغ گفته‌اند که حالا رویشان نمی‌شود برگردند، چرا که پاسخی برای توجیه دروغ‌هایشان ندارند، ضمن این‌که متأسفانه بعضی از آنها به بی‌بندوباری‌های رفتاری‌های متداول در غرب عادت کرده و برخورداری از این شرایط را بر سختی شرایط معیشتی خود در خارج از کشور ترجیح می‌دهند.

     گروه‌هایی نیز وجود دارند که برای مهاجرت و رسیدن به مدینه فاضله‌ای که بیگانگان در ذهن آنها ترسیم کرده بودند، تمام دارارایی‌های خود در ایران را به ثمن بخس فروختند و در کشور هدف و حتی در مسیر مهاجرت، همه آن سرمایه‌ها را از دست داده‌اند و حالا دیگر چیزی برای بازگشت و شروع مجدد ندارند.

     همچنین برخی از افراد نیز به علت سابقه فعالیت‌های سیاسی و رفتاری غیرمجاز و افراطی در کشور خود و یا اقدامات سیاسی و یا رفتارهای غیراخلاقی نامتعارف در کشور هدف، نگران برخورد احتمالی سیستم امنیتی و قضایی پس از بازگشت به کشور هستند و در واقع به نوعی در دام ایران هراسی دشمنان گرفتار شده‌اند، در حالی که اقدامات بسیاری از آنها قابل اغماض بوده و مسئولین نیز بارها بر این مسئله تأکید نموده‌اند.

     دسته دیگر مهاجرین شامل کسانی می‌شود که خود را به بهانه‌های مختلف واهی و بعضاً واقعی به‌عنوان پناهنده سیاسی معرفی نموده و مزدوری دشمنان در کشور موردنظر را پذیرفته و اکنون با گرایش‌های فکری متفاوت در نقش اُپوزسیون به اَشکال مختلف در حال ستیز با کشور و هموطنان خود هستند، که طبیعی است چنین افرادی هم روی بازگشت ندارند.

     گروه دیگری از مهاجرین نیز وجود دارند که اگرچه از مهاجرت خود پشیمان هستند، اما به علت ارتکاب به جرائم سنگین و نابخشودنی مانند؛ اقدام مسلحانه و قتل، اختلاس، جاسوسی، همکاری با گروه‌های معاند مثل منافقین و امثال آن، جرأت بازگشت به کشور را ندارند، چرا که می‌دانند که باید پاسخگوی خیانت‌ها و جنایت‌های خود باشند.

     در پایان ذکر این نکته ضروری است که در میان مهاجرین تنها سه گروه معمولاً و نه همیشه و در همه کشورها، از شرایط نسبتاً مطلوبی برخورداند؛ اول گروهی که اگرچه به شکل قانونی اما با خیانت به ملت و مملکت خود، با ثروت‌های کلانی که در ایران کسب کرده‌اند به سایر کشورها مهاجرت نموده‌اند، دوم کسانی که دارای تخصص‌های خاص و عملکرد موفق در کشور خود بوده و مانند گروه اول به مردم و مملکت خود پشت کرده‌اند و سوم افراد مفلوکی که راه خیانت رسمی و آشکار به هموطنان خود را برگزیده و به اَشکال مختلف مزدوری دشمن را پذیرفته‌اند.

     این مفهوم بدان معنا است که تنها کسانی می‌توانند در دنیای فاسد غرب آسایش نسبی داشته باشند که یا ثروت و تخصص داشته باشند و یا مزدوری دشمنان را بپذیرند و در هر حالت حضورشان متضمن تأمین منافع کشوری باشد که پذبرای آنها شده است.

احمدرضا هدایتی

کارشناس ارشد مدیریت

۲۴/۱۱/۱۴۰۲

نشانی الکترونیکی: ARH110@yahoo.com  نشانی سایت: rahtooshe.com  

شما همچنین می توانید ...

٪ پاسخ

  1. ولی الله نادرپور گفت:

    سلام دستت درد نکنه خیلی مفید بود

  2. بهرامءور گفت:

    سلام و سپاس فراوان بزرگوار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *