سرانجام دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز با موفقیت به پایان رسید و مردم ایران اسلامی یکبار دیگر پیروز میدان شدند و حماسه آفریدند، اما این انتخابات چند نکته قابل تأمل در پی داشت که باید برای انتخابات دورههای بعد مورد توجه قرار گیرد.
برخی از مهمترین این نکات عبارتند از؛
نکته اول اینکه؛ مردم تهران علیرغم برخورداری از سهم بیشتر از امکانات و تسهیلات و با حدود ۱۰ درصد از جمعیت کل کشور، اما متأسفانه نسبت به سایر شهرهای ایران اسلامی حضور کمرنگتری در این حماسه داشتند.
این نکته موضوع مهمی است که باید علل و چرایی آن اعم از علل منطقی و موجه مثل تأثیر مشکلات معیشتی از جمله گرانی خرید و اجاره مسکن و یا غیرمنطقی و ناموجه مثل تأثیرپذیری از رسانههای معاند، با دقت و جدیت مورد بررسی قرار گیرد.
نکته دوم اینکه؛ تعدد و کثرت نامزدهای مجلس در تهران، در بسیاری از موارد مانع از تکمیل اسامی در برگههای آرا توسط شهروندان میشود و لذا شاید نیاز باشد برای رفع این مشکل، سهم ۳۰ نفره نمایندگان مجلس در تهران بین شهرستانها و حتی مناطق ۲۰ گانه این حوزه انتخابیه تقسیم شود تا هم رقابتها افزایش پیدا کند، هم کاندیداها و نمایندگان مجلس بتوانند (قبل و بعد از انتخابات) راحتتر با مردم حوزه انتخابیه خود ارتباط برقرار کنند و هم مردم هر حوزه با اسامی کمتری مواجه شوند و راحتتر بتوانند کاندیدای موردنظر خود را شناسایی، ارزیابی و انتخاب نمایند.
نکته سوم اینکه؛ اگرچه به نظر میرسد انتخاب کاندیداها همچنان مبتنی بر فهرستهای ارائه شده از سوی احزاب و گروههای مردمی صورت گرفته اما در این دوره، بیشتر نمایندگان به شکل گزینشی از فهرستهای مختلف انتخاب شدهاند و احزاب به دلایل مختلفی که اتفاقاً این مورد هم جای بررسی دارد، نتوانستهاند به اندازه کافی نظر مردم را برای رأی دادن به تمامی کاندیداهای پیشنهادی تشکیلات خود جلب نمایند.
نکته چهارم اینکه؛ متأسفانه علیرغم اقدامات گروههای مردمی برای فرستادن کاندیداهای مستقل و اصلحی که به علل مختلف نمیخواهند وامدار احزاب و گروهها باشند، این افراد شانس چندانی برای ورود به مجلس ندارند که باید برای رفع این نقیصه نیز تدبیری اندیشیده شود.
نکته پنجم اینکه؛ به نظر میرسد به خاطر کثرت تعداد نامزدهای انتخابات مجلس در سطح کشور و نیز بالا بودن هزینه تبلیغاتی دریافتی توسط رسانه ملی، برنامههای تبلیغاتی نامزدها در شبکههای رادیو تلویزیونی انتخاباتی که توسط این سازمان راه اندازی شده بود، (حداقل در تهران) تأثیر چندانی در پوشش همه کاندیداها و جلب نظر شهروندان نداشته است.
نکته ششم اینکه؛ اگرچه در این دوره فرصت بررسی شرایط کاندیداها برای مراجع ذیربط از جمله شورای نگهبان به درستی افزایش یافت، اما چون اسامی کاندیداها در آخرین فرصتِ قبل از آغاز رسمی تبلیغات انتخاباتی اعلام شد، لذا مردم و گروههای مردمی نتوانستند با فرصت کافی سوابق و برنامه کاندیداها را مورد بررسی قرار دهند، لذا شایسته است در دوره بعد، وزارت کشور موظف شود با ایجاد یک سایت اینترنتی یا با طراحی یک سازوکار منطقی و عادلانه دیگر، امکان معرفی اولیه کاندیداها را حداقل یکماه قبل از برگزاری انتخابات فراهم نماید.
نکته هفتم اینکه؛ علیرغم تمام شیطنتهای گسترده صورت گرفته از سوی دشمنان برای ممانعت از حضور مردم در انتخابات، نسبت تعداد شرکتگنندگان این دوره در مقایسه با دوره قبل کاهش نیافت در حالی که دوره قبل نسبت به دوره ماقبل خود با حدود ۲۰ درصد کاهش مواجه بوده و پیشبینی معاندین داخلی و خارجی نیز، مشارکت کمتر از ۳۰ درصد را القا میکرد و این نکته بدان مفهوم است که مردم پس از یک دوره بلاتکلیفی در دولتهای یازدهم و دوازدهم، متوجه این موضوع شدهاند که ریلگذاری دولت و مجلس فعلی مسیر درستی را طی میکند و لذا میتوانند به بهبود شرایط در آینده اطمینان داشته باشند.
نکته هشتم اینکه؛ عدم کاهش تعداد رأی دهندگان نسبت به دوره قبل نشان میدهد که تأثیرگذاری رسانههای معاند بر افکار عمومی مردم ایران دیگر کارآمدی خود را از دست داده و حالا نوبت مسئولین و دستگاههای ذیربط در کشور است که با اقدام و عمل و نیز با بهیود سیستم فرهنگی و تربیتی و بصیرتافزایی، شرایط را برای همراهی و مشارکت جدیتر مردم در اداره امور کشور و در جهت تأمین بیش از پیش رفاه و آسایش هموطنان، رشد و تعالی جامعه و پیشرفت و اقتدار کشور فراهم آورند.
نکته نهم اینکه؛ رویگردانی مردم از برخی جناحها اگرچه نشان از نارضایتی جامعه از عملکرد آنها دارد، اما این رویکرد نباید باعث ناامیدی و انزوا یا خدای ناخواسته همصدایی آنها با بیگانگان و یا طرد طرفداران آن جناح از سوی سایر احزاب شود، بلکه باید بهعنوان یک درس عبرتآموز برای تمام احزاب و جناحها اعم اصولگرا و اصلاحطلب و یا چپ و راست سنتی، به رفتاری منطقی برای ایجاد وحدت، همافزایی و همکاری در جهت حل مسائل و رفع مشکلات جامعه و رشد و پیشرفت کشور تبدیل شود.
نکته دهم اینکه؛ بر اساس برخی آمارهای موجود، حدود ۱۱ میلیون ایرانی با کد ملی در خارج از کشور زندگی میکنند که حدود ۸۰ درصد آنها بالای ۱۸ سال هستند، اما تاکنون فقط امکان مشارکت آنها در انتخابات ریاست جمهوری فراهم شده است. بنابراین در انتخابات مجلس باید حدود ۸ میلیون نفر را از آمار کسانی که امکان مشارکت در انتخابات را دارند کم کرد که با این حساب تعداد واجدینشرایط مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی به حدود ۵۳ میلیون نفر میرسد. پس در واقع نرخ مشارکت هموطنان داخل کشور، عدد تقریبی ۴۹ درصد است نه ۴۱ درصدی که اعلام شده است.
کلام آخر این که؛ همه انتخاباتهایی که در کشور برگزار میشود، یک فرصت طلایی است برای شناسایی نخبگان باانگیزه و اصلح از بین کاندیداهای بعضاً گمنامی است که برای انتخابات ثبت نام کردهاند، چرا که قطعاً بسیاری از آنها میتوانند پس از کسب آموزشهای موردنیاز حکمرانی اسلامی، به راحتی سکان مدیریت امور کشور در بخشها و سطوح مختلف را بر عهده بگیرند و لذا این فرصت طلایی نباید مورد غفلت واقع شود،
در این رابطه حداقل اقدام قابل اجرا، سازماندهی و استفاده از ظرفیت فکری و ذهنی آنها، در قالب تیمهای غیررسمی یا موسسات مشاورهای و یا اندیشکدههای پژوهشی موضوعی است.
احمدرضا هدایتی
کارشناس ارشد مدیریت
۱۲/۱۲/۱۴۰۲
نشانی الکترونیکی: ARH110@yahoo.com نشانی سایت: rahtooshe.com
سلام عالی بود
جناب کوهی سلام؛
از حسن نظر شما سپاسگزارم.
موفق باشید
سلام و سپاس فراوان بزرگوار
جناب بهرامپور سلام؛
از حسن نظر شما سپاسگزارم.
موفق باشید
طیب الله برادر هدایتی
نکته جالبتر حالا در خبرگان بیشتر نمود داشت رای نیاوردن افراد شاخص و نامدار در شهر خود است
که نشان می دهد مردم حرکات کاندیدای خود را رصد کرده و می کنند
جناب حسینپور سلام؛
از حسن نظر شما سپاسگزارم.
موفق باشید
خدا قوت تشکر التماس دعا
جناب عالمی مهر سلام؛
از حسن نظر شما سپاسگزارم.
موفق باشید