مسلک، منهج، مدرسه، مذاق، سبک، سنت، نهضت، نظریه، نظام، نحله، گرایش، شیوه، طریقه، روش و… از واژهها و اصطلاحاتی هستند که بهخصوص در دوران معاصر در بسیاری از محاورهها و آثار مکتوب نویسندگان و پژوهشگران رشتههای علوم انسانی، به کار میروند، ولی کمتر معنای دقیق آن بیان شده و تعریف روشن و ضابطه مندی از آن ارائه نشده است.
در بین این واژهها، واژه (مکتب) در زبان فارسی و معادل آن یعنی کلمه مدرسه در زبان عربی و (school) در انگلیسی، از جمله کلماتی است که علیرغم کاربرد فراوان آن در علوم گوناگون به ویژه در علوم تاریخ و فلسفه فقه، تعریف روشن و ضابطه مندی از آن ارائه نشده است، این مشکل تا جایی است که گاهی این واژه را معادل دین و ایدئولوژی یا حتی مسلک، سبک، نظریه و امثال آن تعریف میکنند.
در این مقاله تلاش شده است تا ضمن گردهم آوردن بخشهای برگزیده چند مقاله در این زمینه، پس از بررسی معنای لغوی و پیشینه این اصطلاح، چهار دیدگاه درباره معنای مکتب نقل و سپس تفاوت این واژه با مفهوم دین بررسی گردد و در نهایت با استناد به مکتوبات شهید گرانقدر مرتضی مطهری، دیدگاه برگزیده در این رابطه توضیح داده شود.
اصطلاحات و واژههای مرتبط:
قبل از ورود به بحث، لازم است برای تسهیل در فهم بهتر موضوع، ابتدا معنای برخی از واژههای مرتبط ارائه شود.
تعریف لغوی مکتب:
واژه مکتب، هم به معنای مصدر میمی (یعنی کتابت و نوشتن) به کار میرود، هم به معنای اسم زمان (زمان نوشتن) و هم به معنای اسم مکان (مکان نوشتن). اما در زبان عربی و فارسی، مکتب بیشتر به معنای اسم مکان (مکان نگارش و آموزش علم) به کار رفته است؛ چنان که در اشعار آمده است:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت – به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد (حافظ).
درس معلم چو بود زمزمه محبتی – جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را (ادیب نیشابوری).
مفهوم مکتب:
مجموعهای است که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به جهان بینی مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه میدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان میباشد.
تعریف لغوی دین:
دین, واژه اى است عربى که در معاجم و کُتب لغت، معانی بسیاری برای آن ذکر شده است مانند: ملک و پادشاهی، طاعت و انقیاد، قهر و سلطه، پاداش و جزاء، عزت و سرافرازی، اکراه و احسان، همبستگی، تذلل و فروتنی، اسلام و توحید، عادت و روش، ریاست و فرمانبرداری و …
در آیات قرآن نیز به معانی لغوی دین اشاره شده است و کلمه دین در آیات بکار رفته است و در هر آیهای معنای مخصوص خودش را دارد. چنانکه خداوند می فرماید: «هوالذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق، صف ، ۹» که در این آیه دین به معنی کیش و شریعت آمده است و یا می فرماید: «فاعبدالله مخلصاً له الدین، – سوره زمر، آیه۲» و در اینجا دین به معنای توحید و یگانگی میباشد. همین موارد استعمال واژه دین در قرآن مىتواند به عنوان راهى براى شناسایى و به دست آوردن تعریف دین از دیدگاه اسلام شمرده شود که «دین عبارت است از اطاعت، گرایش، فرمانبردارى و تسلیم در برابر حقیقت» که در این صورت، با معانى لغوى نیز سازگارى خواهد داشت.
تعریف اصطلاحی دین:
واژه دین از مفاهیمى است که همواره در میدان آراء و نظرات گوناگون صاحبنظران قرار داشته و توافق مشترک درباره آن وجود ندارد. به صورتی که حتی عدهاى از محققان آن را قابل تعریف نمىدانند. به هر حال دین را میتوان اینگونه تعریف نمود: دین؛ مجموعه (سیستم) حقایقى هماهنگ و متناسب از نظامهاى فکرى (عقاید و معارف)، نظام ارزشى (قوانین و احکام) و نظام پرورشى (دستورات اخلاقى و اجتماعى) است که در قلمرو ابعاد فردى، اجتماعى و تاریخى از جانب پروردگار متعال براى سرپرستى و هدایت انسانها در مسیر رشد و کمال الهى ارسال مىگردد.
به دیگر سخن، مجموعهای است از عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظردارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید و هم اخلاق و شئون زندگى او را تحت پوشش قرار مىدهد.
تعاریف دیگر دین:
تعاریف متعدد دیگری نیز از دین ارائه شده است به عنوان مثال؛ دانشمند بزرگ اسلامی و مفسر گرانقدر مذهب شیعه، علامه طباطبایی، دین را اینگونه تعریف میکند:
«دین، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند، اعتقاد به این عقاید و انجام این دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است» (خلاصه تعالیم اسلام، ص ۴، و یا شیعه دراسلام ص ۴۱).
برخی از دانشمندان غربی نیز گفتهاند: دین عبارت است از اعتقاد به موجودات روحانى و عدهای دیگر گفتهاند: دین نظام یکپارچهاى از باورها و عملکردهاى مرتبط به چیزهاى مقدس است که از طریق آنها گروهى از انسانها با مسائل غایى زندگى بشرى مرتبط میباشد.
برخى دیگر نیز گفتهاند: دین اعتقاد به خدایى سرمدى است. یعنى، اعتقاد به اینکه حکومت و ارادهاى الهى بر جهان حکم مىرانـد و بعضى دیگر مىنویسند: جوهر دین عبارت است از؛ احساس وابستگى مطلق.
شریعت:
شریعت دارای دو معنی عام و خاص می باشد، در معنای خاص عبارتست از؛ احکام و دستورات و عبادات و اخلاقیاتی است که هر پیغمبر می آورد. و شریعت هر پیغمبری بر حسب مقتضیات زمان و مکان و امت و قوم او با شریعت دیگری فرق میکند، شریعت در معنای خاص با مفهوم دین متفاوت است. شریعت در معنای عام به معنی ایمان به مبادی غیبی است از روی کمال خلوص قلب و صفای نیت و تمام پیامبران مردم را به آن دعوت می کردند و هیج اختلافی در اساس این موضوع میانشان نیست و لذا در این معنا با مفهوم دین یکی است. مثلاً گفته میشود شریعت اسلام که منظور دین اسلام میباشد.
مذهب:
این اصطلاح به دو مفهوم عام و خاص بکار رفته است. در مفهوم خاص عبارتست از؛ شاخهای مخصوص از دین مانند؛ مذاهب شیعه و تسنن نسبت به دین اسلام. و در مفهوم عام و کلی با مفهوم دین مترداف و همسان است. چنانکه گفته میشود، مذاهب اسلام و مذهب زرتشت که مقصود دین اسلام و دین زرتشت میباشد.
ایدئولوژی:
یک تئوری کلی درباره جهان هستی همراه با یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که راه انسان را در زندگی مشخص میکند و هدف آن سعادت و تکامل اوست. به عبارت دیگر ایدئولوژی یک سلسله آراء کلی و هماهنگ درباره رفتارهای انسان است و مجموعهای از بایدها و نبایدها در زندگی و رفتار انسان میباشد. در ایدئولوژی بینشها، گرایشها، روشها و کنشهای انسان مشخص می شوند و شکل میگیرند.
جهان بینی:
عبارتست از نگرش انسان نسبت به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان، به عبارت دیگر دید کلی که انسان از جهان هستی دارد و بر اساس آن به تعبیر و تفسیر آن میپردازد جهان بینی نامیده میشود و به طور کلی برداشت کلی انسان از جهان هستی را جهان بینی او میگویند.
تاریخچه پیدایش واژه مکتب:
در پی رنسانس در مغرب زمین، از یک سو تحولات فلسفی و اجتماعی به وقوع پیوست و از سوی دیگر تحولات علمی و صنعتی پدید آمد. به دنبال آن، نگرشها و گرایشهایی در جامعه رخ نمود و این گرایشها صرفاً به رشتههای علمی محدود نماند، بلکه عرصههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، هنری و ادبی را در برگرفت. غربیان برای هریک از این گرایشها، واژه (school) را برگزیدند که معادل آن را در زبان عربی و فارسی، (مدرسه) و (مکتب) قرار دادند.
گرچه این اصطلاح در هر سه زبان، اصطلاحی جدید است، ولی نمیتوان گفت مکتب به معنای عام آن یعنی گرایشهای موجود در درون یک رشته علمی و این در فرهنگ اسلامی امری بی سابقه است؛ چرا که نمونههای روشنی از گرایشها و نحلههای به شدت رو در رو و متقابل در رشتههای علمی در تاریخ اندیشه اسلامی به چشم میخورد؛ مانند: طریقه اهل رأی و قیاس در مقابل طریقه اهل حدیث در علم فقه، مکتب اشاعره در مقابل مکتب معتزله در علم کلام، مسلک اخباریان در مقابل مسلک اصولیان در علم اصول و روش استنباط.
در زبان فارسی نیز کتابهای متعددی نگارش یافته است که واژه (مکتب) در عنوان آن به چشم میخورد، ولی کمتر تلاش شده است تا تعریف ضابطهمندی از مکتب ارائه شود. در ادامه تلاش میکنیم تا دیدگاههای گوناگون درباره این اصطلاح را نقل و بررسی کنیم.
بررسی دیدگاههای مختلف در مورد واژه مکتب
الف – دیدگاههای اصلی مخالف در یک رشته علمی:
یک نظریه درباره اصطلاح مکتب، این است که مکتب خصوص دیدگاههای اصلی مخالف در یک رشته علمی است. از لابه لای سخن برخی چنین معنایی برداشت میشود؛ چنان که یکی از دانشوران علم حقوق در توضیح معنای مکتب در مقدمه کتابش چنین میآورد:
کتاب حاضر که به خوانندگان تقدیم میشود، در واقع بعد پنجم (چهار بعدی که وی قبل از این ذکر کرده است، عبارتاند از اول: مطالعه از راه اصول؛ دوم: مطالعه از راه قواعد فقه؛ سوم: مطالعه از راه فقه؛ چهارم: مطالعه از راه تاریخ فقها) مطالعات حقوق اسلامی را در جهان عرضه میکند که تاکنون سابقه نداشته است. مطالعه حقوق اسلامی از راه مکتبهای حقوقی، یعنی از راه شناسایی فکرهای اصلی و تحولات آنها و فکرهای مخالف با آن فکرها.
– ارزیابی دیدگاه
این دیدگاه با دو ابهام روبه رو است: یکی اینکه مراد از فکر اصلی و غیر اصلی در آن با اجمال بیان شده است. برای جلوگیری از خلط و ابهام، باید شاخصه و ویژگی فکر اصلی و تمایز آن با فکر غیر اصلی به صورت ضابطهمند تعیین شود. به علاوه، اصلی و فرعی دو مفهوم اضافی هستند و هر فکری را که در یک علم در نظر بگیریم، نسبت به مفهوم زیر مجموعه خود اصلی و نسبت به مفهوم بالاتر از خود، فرعی است.
مهم تر از آن، ابهامِ معنایِ مخالف است؛ چرا که روشن نیست مراد از مخالفت، معنای اصطلاحی منطقی آن است یا معنای لغوی آن؟ افزون بر این، هر نوع مخالفت یک فکر اصلی با فکر اصلی دیگر را نمیتوان موجب پیدایش مکتب در یک رشته عملی دانست و این روشن است که هر اختلاف نظری در یک رشته علمی هرچند در یک مسئله علمی باعث پیدایش مکتب نمیشود؛ چون معمولاً صاحب نظران یک رشته علمی در همه مسائل آن علم اتفاق نظر ندارند، بلکه دست کم در یکی دو مسئله اختلاف نظر دارند و این یک یا دو مسئله علمی مورد اختلاف هم به یک یا دو مورد هم محدود نمیشود، بلکه معمولاً در مسائل فراوانی از یک رشته علمی سریان مییابد. لازمه اینکه اختلاف نظر در یک مسئله علمی سبب پیدایش مکتب بشود، این است که به تعداد هر اختلاف در هر مسئله، یک مکتب پدید آید و در نتیجه در یک علم باید شاهد پدیدار شدن صدها مکتب باشیم!
بنابراین باید گفت مکتب اختلاف نظرهای خاصی در یک رشته علمی است، اما چگونگی این اختلاف نظرها به بحث و بررسی بیشتری نیاز دارد و در بررسی بقیه دیدگاهها این نکته روشن خواهد شد.
ب – دیدگاههای مختلف نظام مند و منسجم:
احتمال دیگر درباره مفهوم مکتب این است که مکتب؛ ویژه دیدگاههای مختلفی است که اجزا و عناصر آن با هم ارتباط نظاممند دارند و در منظومهای منسجم گرد آمدهاند. یکی از دانشوران در تعریف مکتب میآورد:
مکتب یعنی مجموعه افکار و آرای علمی منسجم و نظاممند که متعلق به یکی از صاحب نظران یا گروهی از همفکران است. مکتب در این معنای اصطلاحی، باید حاوی رأی و نظر خاصی باشد، وگرنه اطلاق مکتب به آن چندان صحیح و علمی نیست.
از نظر این دانشور انسجام و نظاممندی از یک سو، و اشتمال بر دیدگاه خاص در مقابل سایر دیدگاهها، دو ویژگی مکتب است.
بنابراین صرف انسجام و ارتباط درونی اجزا و عناصر و نظاممندی که امری درونی است، شرط لازم تکوّن مکتب است، ولی شرط کافی نیست، بلکه در صورتی که این انسجام به اختلاف در دیدگاه و نظر علمی و نتیجه (یعنی برون دادهای علمی) انجامید، مکتب پدید میآید.
یکی دیگر از صاحب نظران هم نظری نزدیک به این دیدگاه ارائه میدهد و درباره پیدایش مکتب فقهی مینویسد:
هر زمانی که بر اثر دیدگاههای مطرح در این زمینهها، نظامی از نظریهها به صورت منسجم و مرتبط با یکدیگر به وجود آید، این نظام، مسلک فقهی یا در حد بالاتر مکتب فقهی به وجود میآورد.
– ارزیابی دیدگاه
شرط نظاممندی همان طور که خواهیم گفت امر صحیحی است، ولی اکتفا به آن و عدم ذکر امور زیربنایی مؤثر در اختلاف نظرها، از کاستیهای این تعریف است و ذکر نظام از آن کفایت نمی کند؛ چرا که گاهی مراد از نظاممندی، انسجام دیدگاههای موجود در یک مکتب در سطح مسائل علمی است که از آن به انسجام درونی یک مکتب تعبیر میشود. گاهی علاوه بر انسجام مسائل، باید دیدگاهها و نظریههای علمی با مبانی و زیربناهای علم همهماهنگی و سازگاری داشته باشد.
اگر مراد از نظاممندی و انسجام قسم اول(در سطح مسائل علمی) است، در این صورت نمیتوان گفت که صرفاً این سطح از انسجام باعث پیدایش یک مکتب میشود، ولی اگر مراد انسجام در تمام سطوح است، لازم است به صورت روشن ذکر شود که در این صورت به دیدگاه دیگری منجر میشود.
ج – اختلاف نظر در امور برون علمی:
بعد ظاهری و آشکار علم، عبارت است از تعاریف و گزارههایی که در علم به اثبات آن پرداخته میشود، ولی اموری دیگر نیز در تکوین و یا تحولات یک رشته علمی مؤثرند که عبارتاند از: اهداف، مبانی، روشها و منابع.
یکی از دانشوران معاصر، نگاه خویش را از مسائل درون علمی تعاریف و مسائل فراتر برده و بر عناصر فراتر از مسائل علم، به عنوان عامل و مؤلفههای تشکیل دهنده مکتب در یک رشته علمی انگشت نهاده و گفته است:
مکتب در یک زمینه، مجموعه مبانی و اهداف در آن حوزه است. (مبانی) همان امور مسلمی است که در یک حوزه از سوی دین ارائه و به عنوان بستر و زیربنای نظام در آن زمینه تلقی شده است. (اهداف) غایاتی است که دین در هر زمینه برای انسان ترسیم کرده است. بنابراین (مکتب سیاسی اسلام) شامل (مبانی سیاسی اسلام) و (اهداف سیاسی اسلام) میباشد.
وی در جای دیگر، ضمن تصریح به اینکه اصطلاحهایی نظیر (مکتب) تعریف مورد توافق و تسالمی ندارد، بلکه هر کسی آن را به گونهای تعریف و تفسیر کرده است، در تعریف مکتب میگوید:
به اعتقاد من معیار مکتب در یک علم، مبانی و متدلوژیای است که برای پاسخگویی به مسائل آن علم انتخاب میشود؛ یعنی در واقع، با تغییر متدلوژی یا با تغییر مبانی، مکاتب مختلف را شکل میدهیم.
– ارزیابی
توجه به امور برون علمی مؤثر در پیدایش مکاتب فقهی، نکته ای مهم و در خورد توجه است و به نظر میرسد که باید به عنوان یک عامل مهم در پیدایش مکاتب مدنظر قرار گیرد، ولی ملاحظاتی در اینباره وجود دارد:
۱. امور زیربنایی مؤثر در تکوین مکتب متفاوت ذکر شده است. در بیان اول، (اهداف) و (مبانی) علم، ولی در بیان دوم، (مبانی) و (روشها) موجب پیدایش مکتب دانسته شده است و از این نظر نوعی ناسازگاری یا تبدّل رأی به حساب میآید. البته میتوان اینگونه توجیه کرد که در تعریف اول سخنی از رشته علمی نیست؛ در حالی که در تعریف دوم مکتب در یک رشته علمی تعریف شده است. ولی این توجیه در صورتی وجیه است که در تعریف اول قرائنی وجود داشته باشد که نشان دهد مراد از آن مکتب در غیر رشته علمی است؛ در حالی که ظاهر این سخن اعم است: هم مکتب در یک رشته علمی را در بر میگیرد و هم غیر آن را، پس دو تعریف با هم ناسازگار است. و مهمتر اینکه فقط دو امر از امور برون علمی موجب پیدایش مکتب دانسته شده است؛ در حالی که همه امور برون علمی (یعنی موضوع، اهداف، مبانی، منابع، روشها) میتواند موجب پیدایش مکتب شود و اختصاص آن به این چند امر، بدون دلیل به نظر میآید.
۲. صرفاً امور برون علمی در تکوین مکتب مؤثر دانسته شده است؛ در حالی که صرف اختلاف نظر در امور برون علمی، در صورتی که به اختلاف نظر در مسائل یک رشته علمی منجر نشود، باعث پیدایش مکتب در یک رشته علمی نمی شود.
۳. اینکه از ابتدا مکتب را به مبانی و متدلوژی (علم) یا (مبانی و اهداف علم) تعریف کنیم، صحیح نیست، بلکه امور پیش گفته را میتوان از عوامل پیدایش مکتب به حساب آورد، نه چیزی که مکتب به آن تعریف میشود. آنچه مستقیماً مکتب به آن تعریف میشود، مسائل یک رشته علمی است که اختلاف نظر در آنها پدیده آمده است.
د – اختلاف مسائل برون علمی مؤثر در مسائل درون علم:
همانطور که در بررسی دیدگاه پیشین مطرح شد، نمیتوان صرف امور برون علمی را بدون اینکه باعث اختلاف نظر در مسائل درونی یک رشته علمی شود، در پیدایش مکتب فقهی مؤثر دانست. بر این اساس، یکی از اندیشوران معاصر در تعریف مکتب میآورد:
مکتب آن گرایشهایی است که در اجزای یک علم (موضوع، مسائل و اغراض) یا مبادی علم پدید میآید و اثر چشم گیری را به همراه دارد، حال یا در نتایج و استنباطهای علمی یا در روشها یا در جهت دیگری؛ مثل اینکه باعث تسهیل کار میشود.
– ارزیابی
گرچه در این دیدگاه به امور برون علمی و اختلاف مسائل درونی علم به عنوان دو عامل مهم در پیدایش مکاتب علمی توجه و در واقع گامی مؤثر در تعریف مکتب برداشته شده است، ولی ملاحظاتی درباره این تعریف وجود دارد:
۱. صرف کمیت و کثرت را نمیتوان به عنوان ملاکی که در تکوین و تفکیک مکاتب علمی به حساب آورد، بلکه ملاک امر دیگری است که معمولاً اختلافهای زیادی را به همراه دارد. از این رو، اختلافهای چشمگیر کاشف از آن است و به صورت طبیعی اختلاف در اموری نظیر مبانی، روشها، منابع باعث آن میشود.
۲. مسائل درون علمی همان تعاریف، مسائل و استدلالهای یک علم است و اموری نظیر اغراض خارج از علم است. بنابراین نمی توان غرض علم را جزء اجزای علم به حساب آورد.
۳. روش هم از عوامل برونی پیدایش گرایشها و مکاتب علمی است و باید در ردیف آنها ذکر شود، نه در ردیف عوامل تأثیر پذیرفته چون نتایج علمی.
و – دیدگاه مختار یا برداشت نهایی:
هر یک از دیدگاههای پیشین، جنبههای مثبتی داشت و هر یک از زوایهی خاصی معنای مکتب را روشن کرد و زمینه را برای ارائه دیدگاه جامع که در واقع نتیجه دقت نظرها و نکته سنجیهای صاحبنظران پیشین نیز به حساب میآید، فراهم آورد. بنابراین میتوان گفت: در هر تعریف، یک عنصر عام و کلی هست که به منزله جنس یا عرض عام به حساب میآید و یک یا چند عنصر خاص که به مثابه فصل یا خاصه شمرده میشود و آن امر کلی را مقید میسازد. پرسش این است که چه چیزی به منزله جنس است و چه چیزهایی به مثابه فصل؟
اختلاف نظر در مسائل یک رشته علمی، به منزله جنس است و دو امر ذیل، به مثابه فصل این تعریف است:
یکی اینکه مکتب به آن اختلاف نظرهای درون یک رشته علمی گفته میشود که اجزای هر یک از دیدگاههای علمی انسجام و نظاممندی داشته باشد و به تعبیر دیگر، اختلاف نظرها صرفاً از نظر کمّی متفاوت نیست تا بگوییم مکاتب در مسائل متعدد و چشم گیری تفاوت دارند، بلکه باید میان اجزای یک مکتب هم همخوانی و انسجام درونی باشد.
دیگر اینکه این اختلاف نظرها ریشه در امور بیرون علمی داشته باشد و در هر مکتب، تناسبِ میانِ امورِ برون علمیِ پذیرفته شده و مسائل آن علم باشد.
تفاوت مکتب و مذهب:
تفاوت مکتب و مذهب در چیست؟ برای روشن شدن فرق این دو، بهتر است ابتدائاً آنها را تعریف کنیم تا فرقشان نیز مشخص گردد.
مکتب را چنین میتوان تعریف نمود: مکتب یا ایدئولوژی عبارت است از یک طرح جامع و منسجم که میخواهد با جهان بینیی که میدهد و با دستور العملهایی که ارائه مینماید بشر را به طرف کمال وهدفش راهنمایی کند.
استاد شهید مرتضی مطهری مکتب را چنین تعریف می نمایند: «مکتب و ایدئولوژى ضرورت خود را مىنمایاند؛ یعنى نیاز به یک تئورى کلى، یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم که هدف اصلى، کمال انسان و تأمین سعادت همگانى است و در آن، خطوط اصلى و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیلهها، نیازها و دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها براى همه افراد بوده باشد.»( مجموعه آثاراستاد شهید مطهرى، ج۲، ص۵۳)
و در جایی دیگر تعریف آن را چنین بیان میکنند: «ایدئولوژى یعنى دستگاه فکر، مجموع جهان بینى، یعنى هستها، [و نیز چگونه بایدها.] نگرش من به هستى که چگونه هست و نگرش من درباره خودم و جامعه که چگونه باشد همه را یکجا مىگویم ایدئولوژى.» ( مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج۱۵، ص۵۰۴)
اما مذهب عبارت است از؛ یک روش و یک طریقهی خاصی که در یک مکتب ایجاد شده یا به عبارت دیگر انشعاباتی هست که در یک مکتب پدید میآید.
علامه طباطبایی در مقدمه کتاب شیعه در اسلام خود آوردهاند: «انسان تا میتواند، خواستار آن است که نیازمندیهای خود را از جهت بقای وجود ، بهطور کاملتری رفع نماید. از اینجاست که انسان پیوسته اعمال خود را به مقررات و قوانینی که به دلخواه خود وضع کرده یا از دیگران پذیرفته،تطبیق میکند و روش معینی در زندگی خود اتخاذ می نماید. قوانین و مقررات نامبرده که در زندگی انسان حکومت می کند به یک اعتقاد اساسی استوارند و انسان در زندگی خود به آن تکیه داده است و آن تصوری است که انسان از جهان هستی که خود جزئی از آن است دارد و قضاوتی است که در حقیقت آن می کند. مجموع این اعتقاد واساس ومقررات متناسب با آن که در مسیر زندگی مورد عمل قرار می گیرد، دین نامیده می شود و اگر انشعاباتی در دین پیدا شود، هر شعبه را مذهب مینامند مانند؛ مذهب تشیع و مذهب تسنن در اسلام و مذهب واتیکان و مذهب نسطوری در مسیحیت.» (خلاصه شده از مقدمه شیعه در اسلام علامه طباطبایی(ره))
در نتیجه؛ مکتب یک سلسله اعتقادات و آداب کلی است. و مذهب راه و روش خاص متدین شدن به آن مکتب میباشد که در حقیقت انشعابات آن دین و آیین و مکتب می باشد.
البته توجّه شود که واژهی مکتب به معنی دین نیست؛ بلکه اعمّ از دین میباشد. لذا مکاتب یا بشریاند یا الهی؛ که این مکاتب الهی را دین گویند. پس اگر بخواهیم مکاتب را بشماریم میگوییم: مکتب اسلام، مکتب مسیحیّت، مکتب بودیسم، مکتب مارکسیسم، مکتب پراگماتیسم (سود گرایی) و … .
و مذهب یا نحله به شعبات گوناگون همین مکاتب میگویند؛ لکن واژهی مذهب بیشتر در شعبات مکاتب الهی (ادیان) کاربرد دارد.
ضمناً باید دانست که گاه در خود یک مذهب نیز شعباتی حاصل میشود؛ مثل: فرقههای اشاعره و معتزله و ماتُریدیّه که از شعبات مذهب تسنّن می باشند؛ یا فرقههای امامیّه ، اسماعلیّه و زیدیّه که از شعبات مذهب شیعهاند. به این شعبات نیز گاه مذهب و گاه فرقه میگویند. خود این فرقهها نیز گاه شعباتی دارند که معمولاً آنها را مسلک میگویند.
البته باید دانست که این واژه ها استعمالات خط کشی شده و دقیق ندارند؛ لذا گاه به جای یکدیگر نیز به کار میروند. مثلاً گفته میشود: مکتب تشیّع، مکتب اهل سنّت، مذهب اسماعلیّه، مذهب اشاعره، مسلک معتزلی و … .
مکتب اسلام، مکتب امام حسین(ع)، مکتب امام صادق(ع)، مکتب امام خمینی(ره)، مکتب انقلاب و «مکتب فرآیند تحقق اهداف اسلامی» نیز از جمله مواردی محسوب میشوند که که بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی کاربرد فراوانی پیدا کردهاند و علیرغم تفاوتهای شکلی و بعضاً محتوایی، هیچیک در مغایرت با هم قرار ندارند.
عوامل و مؤلفههای شکل دهنده مکتب:
- وجود اختلاف نظرهای خاص آن اعم از؛ (دینی یا غیر دینی) نسبت به سایر مکاتب و به تعبیر دیگر وجود وجه تمایز مشخص در آن محسوس باشد.
- اختلاف نظرها ریشه در امور بیرون علمی داشته باشد و در هر مکتب، تناسبِ میانِ امورِ برون علمیِ پذیرفته شده و مسائل آن علم باشد.
- علاوه بر امور درون علمی، به امور برون علمی مؤثر در پیدایش مکاتب فقهی، از جمله؛ اهداف، مبانی، روشها و منابع نیز توجه داشته باشد.
- نظاممندی اجزاء و انسجام و هماهنگی در تمام سطوح آن اعم از: (مسائل علمی یعنی انسجام درونی یک مکتب یا هماهنگی با مبانی و زیر بناهای علم) وجود داشته باشد.
- در مکاتب الهی باید با جهان بینیای که میدهد و با دستور العملهایی که ارائه مینماید بشر را به طرف کمال و هدفش راهنمایی کند.
- در آن، خطوط اصلى و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیلهها، نیازها و دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده باشد.
- منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها براى همه افراد باشد.
ویژگیهای مکتب:
بر این اساس و با استناد به توضیحات مورد اشاره، میتوان مهمترین ویژگیهای یک مکتب را به شرح ذیل برشمرد:
- یک طرح جامع و منسجم است.
- اجزای آن نظاممند و هماهنگ است.
- دارای ویژگی متمایز کننده است.
- دارای جهانبینی خاص و دستور العملهایی برای تحقق آن است.
- همزمان جنبههای مختلف درون علمی و برون علمی را مورد توجه قرار می دهد.
- ضمن تعیین مسئولیت، الهام بخش است.
- دارای حد و مرز و ضوابط مشخص است.
- دین نیست، بلکه اعم از دین است.
در پایان با عنایت به توضیحات فوق چنین استنباط میشود، که مکاتب نوظهور برای اثبات اصالت خود، یا باید در چارچوب اصول مورد اشاره حرفی نو برای گفتن داشته باشند و یا باید حرفهای گذشته را با قالب و قوارهای متفاوت ارائه نمایند.
گردآورنده
احمدرضا هدایتی
۲/۱۲/۹۳
فهرست منابع و مأخذ:
=====================================================================================
- گفت و گو با استاد ملکیان، چاپ شده در: پیش درآمدی بر مکتب شناسی فقهی، به کوشش سعید ضیائی فر، ص۹۶، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵.
- دیوان المبتدا و الخبر، ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۲، چاپ دوم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۹۸ م.
- دیوان المبتدا و الخبر، ابن خلدون، ج۱، ص۵۹۰ – ۵۹۱، چاپ دوم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۹۸ م.
- الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج۱، ص۴۸، تخریج محمد فتح اللّه بدران، چاپ دوم، قاهره، مکتبه الانجلو المصریه.
- الفوائد الحائریه، محمد باقر وحید بهبهانی، ص۲۳۶، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
- گامی در شناخت مکتبهای فقهی، چاپ شده در: پیش درآمدی بر مکتب شناسی.
- محمد جعفر جعفری لنگرودی، مکتبهای حقوقی در حقوق اسلام، ص۲، دیباچه، چاپ دوم، گنج دانش، ۱۳۷۰.
- محمد جعفر جعفری لنگرودی، مکتبهای حقوقی در حقوق اسلام، ص۲، دیباچه، چاپ دوم، گنج دانش، ۱۳۷۰.
- المنطق، محمد رضا مظفر، ص۵۰، چاپ سوم، نجف اشراف، مطبعه النعمان، ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
- مصاحبه با دکتر ابوالقاسم گرجی، چاپ شده در: جایگاه شناسی علم اصول، به کوشش سید حمید رضا حسنی، مهدی علی پور، ج۱، ص۱۳۲، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵.
- مجله فقه، ش۴۰، تابستان ۸۳، ص۱۲۰، (مکتب اصولی امام خمینی)، احمد مبلغی).
- گفت و گو با استاد عابدی شاهرودی، پیش درآمدی بر مکتب شناسی فقهی، به کوشش سعید ضیائی فر، ص۳۰۰، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵.
- مبانی کلامی اجتهاد، مهدیهادوی تهرانی، ص۳۹۲-۳۹۳، قم، مؤسسه فرهنگی خانه خرد.
- مکتب و نظام اقتصادی اسلام، مهدیهادوی تهرانی، ص۳۰، مؤسسه فرهنگی خانه خرد.
- گفت و گو با استادهادوی تهرانی، چاپ شده در: پیش درآمدی بر مکتب شناسی فقهی، به کوشش سعید ضیائی فر، ص۳۲۳- ۳۲۴.
- گفت و گو با استاد شب زنده دار، چاپ شده در: پیش درآمدی بر مکتب شناسی فقهی، ص۲۲۶.
- برگرفته از مقاله درنگی در اصطلاح مکتب فقهی – مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره ۵۳.
سلام آقای هدایتی دستت درد نکنه از یکی دو مطلبتون یادداشت برداری کردم ۱- تعریف لغوی مکتب ۲- مفهوم مکتب
جناب آقای کاوه سلام:
متقابلاً از ابراز لطف شما متشکرم.
موفق باشید – یا علی
با سلام و تحیت
قدردان مطلب ارزشمند شما هستم و سپاسگزارم
ای کاش در متن نام صاحبان نظریه ذکر میشد تا جستجوی مطلب در آثارشان راحتتر باشد.
جناب آقای دولت سلام؛
از اظهار لطف شما سپاسگزارم، فرمایش شما کاملاً صحیح است و در ذکر نام صاحبان نظریه ها قصور صورت گرفته، اما همانطور که مستحضرید، این امکان وجود دارد تا با انتخاب بخشی از جمله و انتقال آن با سایتهای جستجوگر مانند گوگل، نام صاحب نظریه و ایده را پیدا کرد.
در هر حال موفق و مؤید باشید
۱۰@yahoo.com
Oct 21 at 9:14 PM
به نام خدا
با عرض سلام و احترام
بنده مهدی محرابی هستم دانشجوی کارشناسی مهندسی عمران ،پس از مطالعه ی بخشی از مطالب سایت شما (
آشنایی اجمالی با مفهوم مکتب
)به نظرم رسید شما بتونید به سوالی که در این زمینه برایم چند وقتی است پیش آمده برای پاسخ دادن به آن کمکم کنید،
سوالم این است:
بنده می خواهم ببینم در کل دنیا چه جهان بینی هایی نسبت به انسان و دید انسان به محیط زندگی اش وجود دارد؟و می خواهم کارم راحت باشد و یک منبعی باشه که همه ی اینها را به صورت یک جا جمع آوری کرده باشد و به صورت گزارشی و نه تحلیلی آنها را توضیح داده باشد،آیا وجود دارد همچین منبعی ؟
جناب آقای مهدی محرابی با سلام و ثناء؛
برای جلوگیری از سردرگمی و فهم بهتر و عمیق تر، بهتر است ابتدا با تاریخ و سیر تفکر و مکاتب آشنا شوید،
کتاب هایی که در زیر معرفی شده، این امکان را برای آغاز کار فکری شما تا حدی فراهم میکند،
اما فهم دقیق این مکاتب و مباحث نیاز به مطالعه و تفکر عمیق و جدی دارد،
و مطالعه سطحی ممکن است نه تنها فایده ای نداشته باشد،
بلکه انسان را دچار جهل مرکب و سوئفهم کند و انسان تصور کند که چون یک سری اسامی و عناوین را میداند، همه چیز را میداند!
و «آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند.»
همه کتاب های معرفی شده برای شروع و درگیرشدن با مسائل فکری خوب است،
اما اکتفا به اینها و حفظ کردن مباحث آن و استفاده از آنها برای پز روشنفکری و همه چیزدانی و مقاصد سیاسی تنها مایه گمراهی خود و دیگران است!!!
مبانی نظری غرب مدرن، شهریار زرشناس، نشر معارف،
گفتارهایی در تاریخ تمدن، انتشارات دانشگاه امام صادق،
روایت تفکر، فرهنگ و تمدن، پنج جلدی، نشر معارف،
جوان مسلمان و دنیای متجدد، سیدحسین نصر، نشر طرح نو،
توسعه و مبانی تمدن غرب، شهید آوینی
کتابهای شهید مطهری از جمله کتاب انسان کامل و کتاب اسلام و مقتضیات زمان نیز می تواند به شما کمککند.
موفق باشید
هدایتی از سایت ره توشه
ای کاش منابع در خود متن بودند
ناشناس محترم سلام:
شرمنده، ببیخشید. یاعلی
سلام برادر. لطفاراضی باشید از مطالب شما چند جمله ای در کتابم استفاده کردم. البته منبع
آن را نوشتم.
سپاس
جناب آقای رسولی سلام؛
استفاده از مطالب سایت ترجیحاً با ذکر منبع بلامانع است.
موفق باشید
یاعلی
سلام آقای هدایتی پی دی اف این مقالتون موجود نیست؟
جناب آقای معینی سلام؛
متعاقباً حضورتان ارسال خواهد شد.
موفق باشید
یاعلی