واژه «افراطگرایی» در لغت «رادیکال» یا «تندرو» تعریف شده است، این کلمه از واژه یونانی «رادیکس» به معنای «ریشه» گرفته شده است و مفهوم آن دفاع از دیدگاهها یا اقدامات افراطی است، خشونت نیز حاصل استفاده از قوه قهریه و نتیجه افراطگرایی است.
البته امروز از این دو واژه بیشتر در عرصه دین و سیاست استفاده میشود، اما سایر حوزهها مانند؛ اقتصاد، فرهنگ، جامعه و امنیت را نیز شامل میشود و در دو بخش دولتی و غیردولتی (گروهی یا حتی فردی) قابل بحث است.
ویژگیهای افراط گرایان:
افراط گرایان کسانی هستند که در کار و عملشان تعادل وجود ندارد، قانون گریز هستند، با تمام اشکالاتی که بر آنها وارد است، فقط خودشان را قبول دارند، معمولاً نمیتوانند برای کارهایشان استدلال منطقی بیاورند و اصولاً منطق را قبول ندارند، از وقایع و موضوعات به نفع خودشان تصویرسازی کاذب میکنند، منشأ ظلم و جنایت هستند و دیگران را متهم میکنند، برای به کرسی نشاندن اهدافشان از هیچ جنایتی فروگزار نمیکنند، برای تصمیمگیری و قضاوت در امور بینالمللی، معیارهای دو و بلکه چندگانه دارند، گاهی مانند داعش با ابزار و فناوریهای جدید مخالفند، اما خود از آن استفاده میکنند،.
سابقه و علت اصلی بروز و تشدید افراطی گرایی و خشونت:
خشونت و افراطیگری از بدو خلقت حضرت آدم(ع) با قتل هابیل به دست قابیل شروع شد و در طول تاریخ با ظهور افراط گرایان و خشونت طلبهایی مانند؛ نرون، آتیلا، جنگیزخان مغول، استالین و هیتلر و گروههایی مانند؛ داعش و النصره در عصر جدید ادامه یافته است.
با اینحال در حال حاضر نژادپرستی و ناسیونالیسم ناشی از خودبرتربینی و همچنین زیاده خواهیها، یکجانبهنگریها و سیاستهای مداخله جویانه غرب اعم از آمریکا و اروپا و سایر کشورهای همسو با آنها، مهمترین عوامل افراطیگری و خشونت در سطح جهان بهشمار میروند.
اگرچه در حال حاضر به علت عناد نظام سلطه با ایران و اسلام، کشور ما بیش از هر کشور دیگری در این رابطه در رسانههای غربی مورد اتهام قرار میگیرد، اما خوب است که بدانیم، کشور ایران حداقل طی ۲۵۰ سال گذشته آغازگر هیچ جنگی نبوده و متقابلاً تمام جنگهای چند قرن اخیر در نقاط مختلف جهان، نتیجه دخالت و افراطیگری غربیها بوده است.
صرفنظر از جنگهای صلیبی که حدود ۱۰۰۰ سال قبل توسط غربیها علیه سرزمینهای اسلامی و بعضاً بین برخی از مذاهب مسیحی آغاز و بهطور پراکنده حدود ۲۰۰ سال به درازا کشید و یا بدون در نظر گرفتن تجاوز و اشغالگری کشورهایی مانند؛ روسیه، انگلیس و پرتغال علیه ایران، باید از جنگ جهانی اول به عنوان اولین و مهمترین نتیجه افراطیگری غربیها در تاریخ معاصر نام برد.
در این جنگ که حدود ۴ سال طول کشید و تقریباً تمام کشورهای دنیا درگیر آن شدند، بیش از ۲۰ میلیون نظامی و غیرنظامی کشته و میلیاردها دلار خسارت به زیرساختهای شهری و اقتصادی کشورهای متخاصم وارد شد.
البته با استناد به منابع مختلف تاریخی، آمار کشتههای این جنگ با احتساب ۸ میلیون نفر ایرانی که بهخاطر اشغالگری بیگانگان و قحطی مصنوعی ناشی از چپاول و غارت مواد غذایی آنها توسط انگلیسیها (برای تأمین غذای جبهه متفقین در روسیه)، جان خودشان را از دست دادند، به بیش از ۲۸ میلیون نفر میرسد.
در واقع با وقوع این جنایت که از آن به عنوان یک هلوکاست واقعی علیه مردم ایران نام برده میشود، بیش از ۴۰ درصد از جمعیت ۲۰ میلیونی کشور ایران در آن زمان، قربانی یک جنگ ناخواسته و جنایت انگلیسیها در حق خود شده و مجموعه کشور نیز خسارتهای فراوانی را در ابعاد مختلف متحمل شد.
حدود ۲۰ سال بعد، جهان شاهد دومین جنگ جهانی ناشی از افراطیگری و خشونت حاکم بر ساختار حکومتی و فرهنگ فاسد غربی بود، در این جنگ که حدود ۶ سال کشورهای مختلف جهان را درگیر خود ساخت، بین ۵۵ تا ۸۵ میلیون نظامی و غیرنظامی در کشورهای مختلف جهان جان خود را از دست داده و همانند جنگ جهانی اول، میلیاردها دلار خسارت نیز به زیرساختها و تأسیسات زیربنایی کشورهای متخاصم و مورد تجاوز وارد شد.
جالب است که در هر دو جنگ، با اینکه کشور ایران اعلام بیطرفی نمود، اما در نهایت بهخاطر موقعیت استراتژیکی خود و همچنین به خاطر نواقص ساختاری و ضعف نظامی حکومتهای وقت، توسط بیگانگان اشغال و به نوعی درگیر جنگ شد و حتی در اواخر جنگ جهانی دوم، تحت تأثیر و فشار اشغالگران، رسماً به آلمان اعلان جنگ داد.
جنگ تحمیلی که با تحریک و مشارکت مستقیم و غیرمستقیم جبهه عبری، عربی و غربی و حمایت آشکار و علنی آنها از رژیم بعثی صدام صورت گرفت، نمونه دیگری از زیادهخواهی، افراطیگری و خشونت غربیها در تاریخ معاصر است، جنگی که به واسطه پشتیبانی همهجانبه نظام سلطه، باید از آن بهعنوان جنگ جهانی سوم نام برد.
در این جنگ نیز بیش از ۲۲۰ هزار نفر از مؤمنترین، خالصترین و فداکارترین مردم و بهخصوص جوانان این مرز و بوم بهشهادت رسیدند، جوانانی که بسیاری از آنها در زمره متخصصترین افراد کشور قرار داشته و امیدهای آینده کشور برای پیشرفت ایران و تحقق و پیادهسازی دولت، جامعه و تمدن نوین اسلامی بهشمار میرفتند.
مردم ایران علاوه بر فشارهای مختلف اقتصادی و سیاسی و نیز تهدید و تحریم از سوی غرب و تخریب و بمباران شهرهای خود توسط رژیم بعثی مورد حمایت استکبار، در جریان ترورهای کور مزدوران داخلی آنها نیز، بیش از ۱۷ هزار نفر از مسئولین، نخبگان، دانشمندان و دیگر هموطنان خود را از دست دادند و نوعی دیگر از خشونتطلبی و افراطیگرایی غربی را تجربه کردند.
کمی جلوتر (حدود ۲۶ سال قبل) و تقریباً همزمان با اواخر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، وارد جنگ خانمانسوز دیگری میشویم که آتش آن باز توسط غربیها و اینبار در شبهجزیره بالکان شعلهور شد و حدود ۳ سال خشونتگرایی را ترویج کرد، البته در جریان ماجراجویی و افراطیگری جدید، غربیها یک کشور اسلامی به نام بوسنی هرزگوین را در قلب اروپا هدف قرار داده بودند و سرانجام با تجزیه حدود نیمی از خاک این کشور، ظاهراً مخاصمه پایان پذیرفت.
با اینحال این پایان آتشافروزی و خشونتطلبی غربیها نبود، باردیگر غربیها اوج خصومت خود با اسلام را با دامن زدن و تشدید اختلافات مذهبی بین مسلمانان و تربیت و پرورش هزاران تروریست در منطقه غرب آسیا آشکار ساختند.
اگرچه در آتشافروزی و شرارت جدید، کشورهای مختلفی از منطقه درگیر جنگ و خشونت ساخته و پرداخته غرب شدند، اما در واقع هدف اصلی نابودی اسلام و خاموش کردن ندای حقطلبی، عدالتخواهی، ظلمستیزی و استقلالطلبی انقلاب اسلامی ایران بود.
بنابراین در گام نخست دامنه جنگ به کشورهای منطقه و همجوار ایران از جمله؛ عراق و سوریه کشیده شد و غربیها تلاش کردند تا با حضور بدون مجوز خود در این کشورها و حتی در کشورهایی مانند؛ پاکستان و افغانستان، جنگهای نیابتی در منطقه را تشدید نمایند.
در ادامه با هدایت کشورهای مذکور، تقریباً همزمان آتش جنگ گریبان سایرکشورهای همسو با ایران مانند؛ یمن را نیز در بر گرفت، البته در جریان این خصومتها مسلمانان سایر کشورها از جمله؛ مسلمانان میانمار، نیجریه، لیبی و سایر بلاد اسلامی نیز از آتش مستقیم و غیرمستقیمِ خشم و خشونت غربیها در امان نماندند.
صفحات ننگین تاریخ غرب سرشار از شرارتهای مشابه دیگری نیز هست که بیان همه آنها در این وجیزه نمیگنجد، اما اهداف مشخصی در پس پرده همه این رفتارهای ددمنشانه غربیها نهفته است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
ایجاد شرایط بهتر برای سلطه بیشتر بر کشورهای مختلف جهان، در جهت استثمار و غارت منابع و دارایی آنها.
اسلام هراسی در جهت جلوگیری از ترویج اصول و ارزشهای اسلامی و پیشگیری از بیداری اسلامی و مواجهه با جهان اسلام.
ایران هراسی در جهت منزوی ساختن انقلاب اسلامی و تحتالشعاع قرار دادن پیشرفتها و دستاوردهای ملی و فراملی آن.
آتش افروزی در نقاط مختلف جهان و فروش تسلیحات بیشتر، در راستای تأمین منافع کمپانیهای غربی.
تحتالشعاع قرار دادن افکار عمومی شهروندان غربی در جهت جلوگیری از رشد و گسترش جنبشهای اعتراضی در غرب.
مشروعیت بخشیدن به اقدامات غیرانسانی رژیم اشغالگر قدس و تحتالشعاع قرار دادن جنایاتی که خود مرتکب میشوند.
قهرمان سازی کاذب و ایفای نقش منجی در سناریوهای ساخته و پرداخته خود، بهمنظور فریب افکار عمومی جهان.
چرا اسلام و انقلاب اسلامی ایران:
یکی از دلایل اصلی دشمنی غرب با اسلام این است که دین اسلام میتواند نظام سرمایهداری را به چالش بکشد، درست به همین دلیل است که همواره تلاش میکنند تا ضمن مخدوش ساختن چهره نورانی اسلام و تحتالشعاع قرار دادن اصول و ارزشهای اسلامی، هرگونه امکان تبلیغ و ترویج را نیز از ایران و علمای راستین اسلام سلب نمایند.
بهعنوان مثال؛ با اینکه ادعای دفاع از حقوق بشر و حمایت از آزادی اندیشه و دموکراسی غربیها گوش فلک را کر کرده است، طی چندسال گذشته قراردادهای اجاره ۲۰ ماهواره از ۲۳ ماهوارهای که در اجاره ایران بود را لغو و متقابلاً چندین شبکه تلویزیونی ماهوارهای را همراه با حمایت مالی فراوان در اختیار سایر ایرانیان بهظاهر مسلمان غربنشین قرار دادند.
علاوه براین؛ به رغم تحریمهای ظالمانه علیه ایران و نیز هزینههای سرسامآور اداره شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و هزینههای هنگفت تولید فیلم و برنامههای تلویزیونی، رأساً نیز اقدام به تأسیس بیش از ۲۵۳ شبکه فارسیزبان یا با زیرنویس فارسی کردهاند، که عمدتاً مخاطبان ایرانی را هدف سمپاشیهای خود قرار دادهاند.
از این تعداد حدود ۷۴ شبکه نمایش مدِ لباس و لوازم آرایش، ۵۹ شبکه نمایش فیلم و سریال و تعداد قابل توجهی نیز ارائه هدفمند برنامههای ویژه کودکان و نوجوانان و مباحث سیاسی و اعتقادی را در دستور کار خود قرار دادهاند..
ماهیت ضداستکباری، ظلم ستیزی، عدالت طلبی و استقلال طلبی و همچنین موقعیت و ظرفیتهای انحصاری ایران (موقعیت استراتژیک، راههای ترانزیتی، گردشگری، منابع نفت و گاز، مواد معدنی، دسترسی به آبهای آزاد، بازار منطقهای، موقعیت کشاورزی، صنعت در حال رشد و …) از دیگر عواملی هستند که مانع از چشمپوشی غربی ها از این بخش از کره خاکی میشود.
اما در حال حاضر دلیل اصلی این دشمنی را باید در روند رو به رشد و پیشرفت ایران در ابعاد مختلف مادی و معنوی و نیز نفوذ منطقهای و بینالمللی و نقش این کشور در معادلات بینالمللی از جمله؛ نقش ایران در فروپاشی نظام دو قطبی حاکم بر جهان، برهم خوردن نقشه از نیل تا فرات رژیم اشغالگر قدس، خنثی سازی طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ آمریکاییها، جلوگیری از تجزیه کردستان عراق، نابودی داعش، ایفای نقش در ایجاد نهضت بیداری اسلامی و تأثیرگذاری در بروز و ظهور جنبشهای اعتراضی در غرب جستجو نمود.
آیا فقط اسلام و ایران هدف قرار گرفتهاند:
همانگونه که اشاره شد، بیشک در حال حاضر دین اسلام به واسطه عدالتخواهی، ظلمستیزی و سایر اصول و ارزشهای الهی آن، در معرض بیشترین هجمه نظام سرمایهداری غربیها قرار دارد، اما قطعاً زیادهخواهی غربیها اختصاص به ایران ندارد، زیرا اصولاً ساختار حکومتهای غربی بر اساس استعمار و استثمار و ظلم و بیعدالتی و شرارت و آتش افروزی بنا نهاده شده و خشونت و افراط گرایی در ذات دولتهای غربی و استعماری نهادینه شده است.
بهعبارت دیگر؛ افراطیگری و خشونت در فرهنگ غربی در حدی است که؛ حتی در جشنها و سایر برنامههای به اصطلاح فرهنگی غربیها (مثل؛ جشن هالوین، شب جادوگران، گاوبازی و فوتبال خشن) هم رد پای خشونت به شکل کاملاً مشهود در آن دیده میشود.
همانگونه که اشاره شد، این رفتار جاهلانه و عملکرد خصمانه محدود به دشمنی با ایران نمیشود و اتخاذ سیاست متفاوت در مورد جنایات دولت میانمار علیه مسلمانان این کشور، بیتوجهی به حوادث نیجریه و بلکه حمایت از آن، بیتفاوتی نسبت به کشتار مردم یمن و حمایت علنی و رسمی از رژیم آل سعود، ایجاد جنگ در سوریه و عراق و لیبی و دخالت و حضور آشکار و غیرقانونی در آنها، حضور ظالمانه در پاکستان و افغانستان و کشتار مردم و مواردی مانند؛ جنگ و تجزیه بوسنی هرزگوین و استضعاف دیگر کشور مسلمان را نیز شامل میشود.
استثمار کشورهای آفریقایی و آسیایی و حتی کشورهای آمریکای جنوبی توسط اروپا و آمریکا و یا دخالت در امور داخلی کشورها و تعیین نوع حکومتها و همچنین نحوه تعیین خطوط مرزی مستعمرات امپراطوری فروپاشیده بریتانیا نیز، همگی بیانگر وسعت دامنه افراطیگری کسانی است که ظاهراً بر شرارت آنها پایانی متصور نیست.
کلام آخر؛ در بیان نمونه دیگر از عناد و کینهورزی غربیها نسبت به اسلام و مسلمین، باید به تناقضگویی آشکار غربیها و بهخصوص آمریکاییها در مقابله با داعش و سایر تروریستها اشاره کرد، که در هر حالت یا دروغگویی و بلوف در مورد توانمندیهای نظامی آنهاست و یا خیانت و جنایت در حق مسلمین و کشورهای اسلامی است.
ماجرا از این قرار است که آمریکاییها از یکسو مدعی در اختیار داشتن مجهزترین و دقیقترین تجهیزات و تسلیحات جهان هستند و در عین حال در جریان دخالت در امور سوریه و عراق، هواپیماهای آمریکایی بارها اشتباهاً کمکهای بهظاهر بشردوستانه خود را در مقر تروریستها و بمبهای خود را بر سر نیروهای جبهه مقاومت فرو میریختند.
در هرحال این عملکرد و رفتارهای افراطی و یا گفتارهای متناقض و دوگانه غرب نباید مورد غفلت واقع و جنایت آنها در این موارد نادیده انگاشته شود.
احمدرضا هدایتی
کارشناس ارشد مدیریت
۲۸/۹/۹۷
نشانی الکترونیکی: ARH110@yahoo.com نشانی سایت: rahtooshe.com
بسیار خوب؛ کنت دمورانش در کتابش به جنگ جهانی چهارم (ایران و عراق) اشاره میکند
جناب آقای غیاثی سلام؛
از حسن نظر و توضیح شما سپاسگزارم.
موفق باشید
یاعلی