پایان تاریخ، پایان سلطه

     قطعا هنگامیکه ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز معروف آمریکایی فراگیر شدن نظام سرمایه داری را پایان تحولات بین المللی و به عبارت دیگر پایان تاریخ جهان اعلام کرد، هرگز تصور نمی کرد برخلاف پیش بینی های او، دنیا آبستن رخدادهایی است که خیلی زود، بی اساس بودن نظریه وی را اثبات خواهد کرد، زیرا مدت زیادی طول نکشید تا ملتها بفهمند، تاریخ دنیای کوچک او محدود به چند کشور سلطه گری می شود که تلاش دارند تا در اوج اضمهلال و درماندگی، همچنان تفکر سرمایه داری را معادل تاریخ تمام دنیا معرفی نمایند.

     اکنون دنیای آقای هانتینگتون در معادله ای قرار گرفته که یک سوی آن چهار کشور استکباری شامل: آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و چند کشور غربی و شرقی دیگر قرار دارد و در طرف دیگر کشورهایی وجود دارند که سالها خویشتنداری آنها به پایان رسیده و دیگر حاضر نیستند، مجری سیاستهای ظالمانه و یک جانبه نظام سلطه باشند.

      اگرچه تمام این کشورها الزاما در پی ایجاد یک حکومت اسلامی نیستند، اما اینک در سایه ندای حق طلبانه جمهوری اسلامی ایران، وضعیت در شرایطی قرار گرفته که نه تنها بلوک شرق، مقابله با نظم تک قطبی به رهبری آمریکا را در دستور کار خود قرار داده، بلکه مقابله با سلطه گری به یک فرهنگ جهانی تبدیل شده است، بگونه ای که در راستای این حرکت فراگیر ضد استکباری، از مجموع ۱۹۶ کشور موجود در جهان، بیش از ۶۲% آنها یعنی حداقل ۱۲۰ کشور، تحت عنوان غیر متعهدها، در تقابل صریح با خواسته های نامشروع غرب به سردمداری آمریکا برخاسته اند.

      سرانجام با گذشت بیش از سه دهه از حیات انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، نهضت بیداری اسلامی به نهضتی جهانی تبدیل شده و با پیدایش دیگر قدرتهای نوظهور، نظریه نظام تک قطبی رنگ باخته است، اینک بسیاری از کشورهای جهان به حدی از آگاهی، شجاعت و بلوغ سیاسی دست یافته اند، که آنها را قادر ساخته تا حتی قطعنامه هایی مغایر با نظر آمریکا صادر نمایند. اکنون بسیاری از کشورها جسارت آن را پیدا کرده اند که بی هیچ واهمه ای، رفتارهای خصمانه و ضد انسانی رژیم اشغالگر قدس را مورد اعتراض قرار داده و بر علیه آن بیانیه صادر کنند، حال صدور قطعنامه های پی درپی غیر متعهدها در حمایت از فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران به یک روال جاری تبدیل شده است و حمایت از قیام ملتها و مقابله با استبداد و دیکتاتوری، کمترین مطالبه بین المللی به شمار می رود.

     با اینحال سوال این است که چرا برخی از اعضای گروه ۵+۱ به سردمداری آمریکا، همچنان با طرح موضوعات واهی و صدور قطعنامه های کاملا یکجانبه در مقابل تمام دنیا ایستاده و بر خواسته های نامعقول و غیر منطقی خود در مورد فعالیتهای هسته ای ایران اصرار می ورزند؟ چرا از نگاه آنها فعالیتهای صلح آمیز هسته ای در کشوری مانند ایران، تهدید جلوه می کند اما در اختیار داشتن انبوه سلاح هسته ای، میکروبی و بیولوژیک برای اولین و تنها استفاده کننده از بمب اتمی یعنی آمریکا و یا رژیم غاصب و جنگ طلب اسرائیل بی خطر تلقی می شود؟ چرا هیچگاه مراکز و تاسیسات هسته ای ۹ کشوری که تردیدی در تولید و انباشت سلاح هسته ای توسط آنها وجود ندارد، مورد بازرسی قرار نمی گیرند، اما انتظار دارند، هرگاه اراده کردند، هر نقطه ای از ایران را که خواستند مورد بازرسی قرار دهند؟ چرا دمکراسی در کشوری مانند سوریه این همه اهمیت پیدا می کند، در حالیکه کشورهایی وجود دارند که برخلاف اصول دمکراسی ادعایی آنها، در طول حیات نه چندان طولانی خود حاضر نشده اند حتی یکبار از طریق مراجعه به آرای عمومی، مردم را در اداره حکومت هایشان مشارکت دهند؟ چرا برخلاف واقعیت، از چماق حقوق بشر بر علیه نظام مردمی ایران اسلامی استفاده می شود، اما این همه ظلم و تعدی به حقوق انسانها در بحرین و عربستان و بسیاری از دیگر کشورها نادیده انگاشته می شود؟ چه چیزی حکام خود فروخته، غرب زده و مرعوب عرب را نگران ساخته که به بهانه دموکراسی، دست در دست دشمنان قسم خورده اسلام، تمام توان مادی و غیر مادی خود را برای سرنگونی حکومت سوریه بکار می برند، در حالیکه خود با اصول دموکراسی ادعایی، هزاران فرسنگ فاصله دارند و چرا و چرا و چرا؟

     کلید پاسخ به این سوالات تنها در یک جمله نهفته است و آن چیزی نیست جز دشمنی با اسلام ناب محمدی (ص) که در تضاد با منافع نظام سرمایه داری و استکباری قرار داشته و به بیداری وجدانهای خفته و سرکوب شده ی ملتهای آزاده و تحت ستم منجر شده است.

     با اینحال شرایط گویای آن است که با اوج گرفتن اعتراضات بین المللی نسبت به عملکرد آمریکا و چند کشوری که با اعمال نفوذ یا اتخاذ تصمیمات فراتر از مصوبات سازمان ملل، همواره تلاش دارند تا خود را معادل دنیا معرفی نمایند، منبعد نه تنها اقدامات غرب بر علیه فعالیتهای هسته ای ایران موثر واقع نخواهد شد، بلکه به‌تدریج ترفندهای فریبکارانه آنها در سایر عرصه ها نیز رنگ خواهد باخت.

     به این ترتیب و به برکت ایستادگی و مقاومت ملتها، در آینده نه چندان دور، ملل جهان دیگر اجرای هیچ یک از سیاستهای ظالمانه و یکجانبه آمریکا و همپالگی های او را در هیچ موضوعی برنخواهند تابید و لذا قطعا تداوم اقدامات مذبوحانه غرب در عرصه سیاست بین المللی، فرآیند کوبیدن آخرین میخها بر تابوت نظام سلطه و سرمایه داری را تسریع خواهد نمود.

                                                                                      احمدرضا هدایتی

                                                                                 کارشناس ارشد مدیریت

                                                                                            ۲۷/۳/۹۱

شما همچنین می توانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *