هیچکس منکر وجود برخی از مشکلات در جامعه نیست، اما اولاً نباید فراموش کنیم که همه کشورها متناسب با شرایط خود (کم یا زیاد) با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکنند و ثانیاً برخی از مشکلات حاصل شیطنت و اقدامات خصمانه دشمنان است و یا غیرواقعی و نتیجه بزرگنمایی و سیاهنمایی وضعیت توسط آنهاست و ثالثاً ناامید کردن مردم نمیتواند به حل مسائل کمک کند، بلکه مشکلات را تشدید و شرایط را پیچیدهتر خواهد نمود.
همه ما خوب میدانیم کشورهایی مانند؛ آمریکا و انگلیس یا رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی و رسانهها و مزدوران داخلی و خارجی وابسته به آنها خیرخواه ما نیستند، زیرا اولاً خصومت آنها با ما (ایران و اسلام) سابقه دیرینه دارد و ثانیاً بهرغم هزینههای بسیار سنگین کارهای رسانهای، از یکسو با ایجاد دهها و بلکه صدها شبکه رادیو تلویزیونی فارسی زبان (که از نظر تعدد و تنوع در سطح جهان بیسابقه است) و از سوی دیگر بهرغم ادعای دفاع از حقوق بشر و دوستی با مردم ایران، با تحریم و تهدید و ترور و فشار سیاسی و انواع شگردهای دیگر همچنان در حال یک جنگ تمام عیار با ما هستند.
گروهی از سلبریتیهای عمدتاً بیسواد که به اعتبار و با هزینه این ملت و مملکت به شهرت رسیده و حالا در مقابل انقلاب و نظام قرار گرفتهاند نیز از سر دلسوزی نیست که در ظاهر سنگ مردم و کشور را به سینه میزنند، چرا که از یکسو بدون توجه به شرایط اقتصادی کشور و وضعیت معیشتی مردم، با دریافت دستمزدها میلیاردی (چندین برابر درآمد دانشمندان و نخبگان) در تورم و گرانیها سهم دارند و از سوی دیگر بعضاً یکی از مهمترین عوامل بیبندوباری و فساد اخلاقی و اقتصادی در جامعه به شمار میروند.
به همین دلیل هیچکدام از دو گروه قابل اعتماد نیستند و نمیتوانند ملاک و معیار تشخیص حق و ناحق، واقعیت و غیرواقعیت، راست و دروغ و یا درست و نادرست بودن مسائل ما باشند.
بنابراین؛ چنانچه مشمول هرکدام از موارد ذیل میشویم، باید بدانیم که نه فقط از قطار انقلاب پیاده شدهایم، بلکه راه را گم کردهایم و از مسیر حق نیز خارج شدهایم.
اگر فکر میکنیم، تمام آنچه رسانههای نظام سلطه به فکر و ذهن ما تزریق میکنند عین واقعیت و از سر خیرخواهی و دلسوزی است و رفتار و کلام ما تکرار کلام و انعکاس خواسته آنهاست.
اگر تحت تأثیر القائات همین رسانهها ذرهای تردید در مبانی اعتقادی ما ایجاد شده و نسبت به اجرای اصول و ارزشهای اسلامی و ایرانی بیاعتنا شدهایم.
اگر اصول و ارزشملی و دینی (در ابعاد و موضوعات مختلف)، نزد ما رنگ باخته و مرید و مقلد بیچونوچرا و چشموگوش بسته بیگانگان شدهایم.
اگر سبک زندگی ما تغییر یافته و منطبق با الگوهای رفتاری همان گروه از سلبریتیهای مورداشاره یا بازیکنان و هنرپیشههای معلومالحال غربی و شرقی شده است.
اگر رفتار و گفتار و عملکرد ما با افراد هنجارشکنی مانند؛ الوات و اشرار و افراد جاهل و برخی افراد بیسواد جامعه که بویی از منطق نبردهاند، همگون شده است.
اگر به بهانه گناهان و اشتباهاتی که دیگران مرتکب میشوند، به خودمان حق میدهیم که ما نیز اینگونه عمل کنیم و خطاهایمان را با رفتار غلط دیگران توجیه میکنیم.
اگر ملاک قضاوتمان در مورد نظام اسلامی، رفتار برخی از مدیران نفوذی فاسد، خائن و زالوصفت است و رفتار آنها را به همه مسئولین کشور تعمیم میدهیم و همه را بدون استثناء مقصر میدانیم.
اگر حرف از منطق میزنیم، اما فقط تمایل یه شنیدن حرفهایی داریم که دوست داریم و موافق نظر ماست و حتی برای تحلیل و قضاوت درست حاضر نیستیم حرف دیگری را بشنویم.
باید بدانیم که به بیراهه میرویم و برای آگاهی از وضعیتمان باید ببینیم که حرف چه کسانی را تکرار و خواستههای چه کسانی را اجرا میکنیم، اگر تابع رفتار و گفتار و منش هر یک از گروههای فوق هستیم، باید مطمئن باشیم که یک جای کارمان میلنگد.
کلام آخر اینکه؛ حل مشکلات مستلزم رفتار و گفتار منطقی و درست از سوی خودمان و در نهایت همراهی و همدلی و همکاری متقابل مردم و مسئولین است.
احمدرضا هدایتی
کارشناس ارشد مدیریت
۲۸/۴/۱۴۰۱
نشانی الکترونیکی: ARH110@yahoo.com نشانی سایت: rahtooshe.com