تغییر سبک زندگی نسل جدید حاصل تغییر ابزار و روش ها یا تغییر اصول و ارزش ها !؟

     با این که پس از انقلاب اسلامی، ارزشهای الهی و انسانی در جامعه از کیفیت، غنا و کارایی بالاتری برخوردار و جوانان متعهد، متدین و غیور این کشور در جریان دفاع از دستاوردهای انقلاب، به مراتب از رشد و تعالی بیشتری برخوردار شده اند، اما چند سالی است که موضوع فاصله بین نسل ها و تغییر سبک زندگی نسل جدید، به عنوان یکی از چالش های اصلی جامعه کنونی مورد توجه رسانه ها از جمله صدا و سیما قرار گرفته و تقریبا اکثر کارشناسان و متولیان بخش فرهنگی و آموزشی کشور، خواسته و یا ناخواسته کوشیده اند تا این موضوع یعنی اجتناب ناپذیر بودن فاصله بین نسل ها و تغییر سبک زندگی را مورد تاکید قرار دهند، اما حقیقت چیست و واقعیت کدامست؟ به راستی چه اتفاقی این تصور غلط را شکل داده است؟ آیا این تحول ماهوی و محتوایی است یا شکلی و ظاهری؟ اصولا حد و مرز این دو چیست؟ و سوال آخر اینکه چه راهکاری برای پیشگیری از تغییر سبک زندگی وجود دارد؟

     اگرچه این موضوع دارای ابعاد مختلف است، اما قبل از هر چیز باید توجه داشته باشیم که اصول و ارزش ها را می توان در طیف ها و دسته بندی های مختلف از جمله؛ ارزش های اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و سایر موارد مشابه تقسیم بندی کرد، در یک نگاه کلی نیز، این دسته بندی شامل: اصول و ارزش های بنیادین و اصول و ارزش های سطحی، موقتی و مقطعی تقسیم می شود که گروه اول عمدتا از ثبات و پایداری بیشتری برخوردارند و حتی ممکن است هیچگاه دستخوش تغییر جدی نشوند، امـــا گروه دوم گاهی با تغییر ابزار و روش های جاری و مورد استفاده در جامعه، به راحتی تغییر یافته و با ماهیت و هویتی جدید عرضه می شوند، به عبارت دیگر بر خلاف ابزار و روش ها که دائما در حال دگرگونی  و تغییر هستند، تغییر و تحول در اصول و ارزش ها ندرتا صورت می پذیرد.

     به این ترتیب؛ با تولید و ارائه محصولات جدیدی که هر روز با طرح و شکلی متفاوت و در عرصه های گوناگون به جامعه عرضه می شود، بروز تغییر در سبک زندگی و ظهور ارزش های جدید در نسل های مختلف، روالی جاری و امری انکار ناپذیر می باشد که به طور مستمر در طول تاریخ رخ داده است، اما مهم این است که اولا این تغییرات از چه زاویه ای مورد بررسی قرار گیرد و ثانیا برای حذف یا کاهش اثرات منفی ابزار و روشهای جدید دشمن، در جهت کنترل دامنه تغییرات ناخواسته و مضر چه تدبیری اندیشیده باشیم، ثالثا فراموش نکنیم که عمده تغییرات در شرایط و نحوه زندگی صورت گرفته است.

      به رغم ضرورت توجه به نکات فوق و در حالی که با اطمینان می توان اظهار داشت که اکثر جوانان کشور، همچنان به اصول و ارزش های بنیادین و اساسی ایرانی و اسلامی پایبند هستند؛ ظاهرا سرعت رشد و توسعه دانش بشری به خصوص در قرن اخیر در حدی بوده که برای برخی از افراد، امکان تعیین و تفکیک حد و مرز تغییر بین اصول و ارزش ها با آثار ابزار و روش ها را سخت و بلکه ناممکن ساخته است، بنابراین اگر با نگاهی منصفانه به این موضوع بنگریم، یکی از عوامل اصلی تغییر مورد ادعا در ارزش ها را باید در برداشت نادرست، ارائه تصویر غیر واقعی و اصرار بیش از حد بر وجود شکاف فرهنگی و اعتقادی بین نسل جدید با نسل های قدیم جستجو کرد.

      در این رابطه به نظر می رسد، نحوه برخورد ما با این موضوع و پذیرش این باور نادرست که واقعا شکاف ایجاد شده حاصل مستقیم تغییر ارزش هاست، رویکرد غلطی است، که توقعات نابجایی را در ذهن و فکر جوانان کشور ایجاد کرده است. البته ضعف در خودباوری و تاثیر جنگ نرم دشمن به منظور انجام استحاله فرهنگی در کشور و تلاش وی برای ایجاد تغییر تدریجی در ارزش ها که معمولا به صورت پنهان (خاموش) و بعضا آشکار صورت می گیرد را نباید نادیده انگاشت، اما همانگونه که اشاره شد، بخشی عمده ای از این رویکرد حاصل رفتارهای جامعه و نظام فرهنگی کشور در برخورد با این مقوله و بخش دیگری ناشی از نفوذ و رسوخ گسترده تهاجم و به تعبیر مقام معظم رهبری (دامه) شبیخون فرهنگی دشمن است.

     شکی نیست که پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، برخی از ارزشهای جدید بروز و ظهور یافتند که تا قبل از آن یا وجود نداشته یا کمتر مورد توجه قرار گرفته اند، اما همانگونه که اشاره شد، ارزشهای بنیادینی مانند؛ صداقت و راستگویی، امانتداری و درستکاری، عمل به وعده و قول قرار، صرفه جویی یا حتی مواردی مانند؛ احترام به بزرگترها یا سلام کردن و کمک کردن به دیگران، از جمله ارزشهایی به شمار می روند که هرگز از اهمیت آنها کاسته نخواهد شد، متقابلا ارزش هایی مانند؛ دینداری، پرهیز از تجمل گرایی، حجب و حیا و نجابت زن اگر چه در ردیف ارزش های بنیادین اسلام تلقی می شوند، اما متاسفانه ممکن است با تغییر وسایل و امکانات زندگی (حتی تغییر در حد تغییر نوع پوشاک)، دچار تغییرات اساسی شوند، همچنان که در جوامع غربی، پوشش و غفاف زن یک ضد ارزش تلقی شده و یا ربا و کم فروشی که به یک ارزش محوری برای یهودیان صهیونیست تبدیل شده است.

     طبیعی است که غفلت از این نکته، یعنی تاثیر ابزار و روش ها بر اصول و ارزش ها و گام برداشتن در این مسیر به هر شکل، اعم از اینکه عامدانه و حسابشده باشد یا بر اثر غفلت و ناخواسته، چیزی جز بازگشت مجدد فحشا و فساد را در پی نخواهد داشت، همچنان که در طول حیات انقلاب اسلامی، بارها شاهد پیامدهای خسارت بار پیروی کورکورانه برخی از عناصر مرعوب و خود فروخته غرب در برابر شگردهای فرهنگی بیگانگان بوده و اثرات زیانبار آن را بر ابعاد مختلف زندگی افراد مذکور دیده ایم.

     این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که، دشمنان اسلام نیز با آگاهی از این نکته، تمام تلاش خود را معطوف آن ساخته اند تا با استفاده از ابزار نوین و شگردهای مختلف، تردیدها در زمینه همگرایی با سیاست های غرب را به یقین تبدیل نموده و ارزش های غیر اخلاقی و محصولات فاسد فرهنگی خود را به دیگر جوامع تحمیل نمایند، به عنوان مثال: چندین سال پیش در جریان جنگ جهانی دوم یکی از استراتژیست‌های معروف آمریکایی به نام ترومن با توجه به وضعیت آشفته جهان، دکترین سه گانه‌ای را برای آمریکا تجویز نمود که مبنای کار سیاست‌های استکباری سردمداران این کشور قرار گرفت، براساس این دکترین وی معتقد بود دنیا در آینده در دست کشوری خواهد بود که فرهنگش جهانی باشد، او همچنین فرهنگ آمریکایی را به بوته‌ای (کوره ریخته‌گری) تشبیه نمود که می‌بایست تمام فرهنگ‌های جهان در آن ذوب شوند.

      اینک پس از گذشت دهها سال از بیان دکترین مذکور، شواهد حاکی از آن است که در مقاطعی از حیات انقلاب اسلامی از جمله در دوران اصلاحات، دشمنان اسلام توانسته اند در سایه جهل و غفلت برخی از مسئولین کشور و با استفاده از ابزار و امکانات مورد اشاره، به این خواسته خود دست یابند، به گونه ای که تعدادی از مفسرین و روزنامه نگاران خارجی از جمله یک روزنامه نگار کانادایی با اشاره به وضعیت ایجاد شده در آن زمان، در گزارش ویژه خود از تهران می‌نویسد: «اصلاحات سیاسی به ایرانیان اجازه داده است تا طعم فرهنگ غرب را بچشند».

     روزنامه گلوب اندمیل نیز در همان دوره با افتخار می نویسد: «بسیاری از صدها فروشگاه، بعد از ظهرها در ایران کالاهایی را که زمانی عرضه آنها ممنوع بود به معرض نمایش و فروش می‌گذارند که شامل: کتاب‌های هنری با تصاویری از بدنهای عریان زنان دوره رنسانس، خودآموزهایی برای راهنمایی طرفداران حقوق زنان و همجنس‌گرایان و دیسک‌های موسیقی در زمینه اپراهایی از ویوالدی تا موتسارت است، حال مشتریان اجازه دارند درباره فرهنگ غرب که با روح مذهبشان مغایرت دارد، بخوانند و تفحص کنند. کشوری که زمانی از غرب متنفر بود، اکنون مصمم است با نگرشی که جامعه از تقلید در امان خواهد بود، اجازه دهد که این مصنوعات وارد شوند»

      گزارشات و تفاسیر رسانه‌های سایر کشورها نیز حاکی از توفیق روزافزون دشمن برای تغییر ارزش ها با استفاده از ابزار و روش های جدید در جهت تسخیر فکر و ذهن جوانان این مرز و بوم و رسوخ و نفوذ  مجدد فرهنگ منحط غربی به قلب ام القرای اسلامی یعنی ایران است.

     روزنامه ایتالیایی ایل جورناله در این رابطه می‌نویسد: «تهران در این روزها با آن دنیای بسته و بنیادگرایی که برخی احتمالاً تصور می‌کنند، بسیار متفاوت است، ‌این تحول از ماه خرداد (پس از ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری) آغاز شد. از آن وقت پلیس مأمور حفظ اخلاق اسلامی از خیابان‌ها ناپدید شدند. زنان کفش‌های ورزشی یا چکمه‌های پاشنه بلند می‌پوشند، اینترنت در کامپیوترهای ادارات و … طغیان کرده است. آنتن‌های ممنوعه ماهواره‌ای تصاویر و فیلم‌های غربی را وارد خانه ها کرده است و …» .

     آنان با افتخار از کوتاه شدن تدریجی دامن زنان، کم رنگ شدن حجاب،‌ ترویج فساد و فحشا، آزادی روابط دختران و پسران، توسعه گروه‌ها،‌ احزاب و نشریات متعدد فریبنده و رنگارنگ،‌ ارائه آزادانه انواع محصولات غربی مانند: انواع فیلم‌ها،‌ کتاب‌ها و سی‌های رایانه‌ای و … سخن به میان آورده و همگی را نشانه پویایی، بیداری و اصلاحات در ایران تلقی می نمایند، اما هیچگاه به این سوال پاسخ نمی دهند که چرا این کشورهای به ظاهر متمدن، خود همچنان گرفتار هزاران مشکل و معضل اخلاقی و اجتماعی هستند. مشکلاتی که کِندی رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۶۲ درباره آن می‌گوید: « آمریکا آینده دردناکی پیدا خواهد نمود،‌ چه جوانان بی‌بند و بار و غرق شهوتند و دیگر حاضر نیستند وظایفی را که به آنان محول می‌گردد، بخوبی انجام دهند و از میان هر هفت تن جوانی که به سربازی اعزام می‌شود، شش تن نالایق و سست از آب در می‌آیند و این بدان سبب است که افراط در شهوترانی استعدادهای بدنی و روانی آنان را کاسته است».

     خروشچف رئیس جمهور اسبق شوروی سابق نیز، مانند کِندی در سال ۱۹۶۲ چنین تصریح نمود: «آینده شوروی در خطر است و جوانان هرگز آتیه امید بخشی ندارند، چه بی‌بند و بار و اسیر شهوت گشته‌اند».

     سایر ملل شرقی، غربی و اروپایی نیز گرفتار مشکلاتی از این قبیل بوده و هستند. مثلاً در کشور سوئد بعد از۲۰ سال آزادی کامل جنسی در میان جوانان آن، آنچنان فجایع وحشتناکی بروز کرد که مقامات مسئول آنجا را به سختی دچار وحشت نمود. به طوری که این پدیده وحشتناک و طغیان خطرناک اجتماعی در پارلمان این کشور، مورد بررسی قرار گرفت و نخست وزیر این کشور با صراحت کامل گفت «برای جبران اشتباهی که ۲۰ سال تمام ادامه داشته، به چهل سال وقت نیاز داریم»

     با این حال کمتر کسی از افراد جامعه از خود سوال می کنند که علت اصلی فاصله ادعا شده بین نسل ها ناشی از چیست و چگونه است، در حالیکه سیاستمداران این کشورها، سبک زندگی و فرهنگ و معضلات ناشی از آن در غرب و شرق را عامل انحطاط و بی‌هویتی جوانان کشورهای خود معرفی می‌کنند، همان نسخه را برای دیگران تجویز می‌کنند و برخی از ما دست به تغافل زده و هشدارها و علائم این بردگی جدید را نمی‌بینیم؟

   در پایان پاسخ این سئوالات همچنان باقی می‌ماند که چگونه امکان دارد، برخی از ما مدعی تدبیر و قوه تعقل و خیرخواهی مردم باشیم و در عین حال با ریختن آب به آسیاب دشمن و تأیید سخنان وی، آشکارا خود را به دست او و اهداف پلیدش بسپاریم؟ و چگونه می‌توان این همه ظلم و جنایت و تحریم و فشار اقتصادی، نظامی، فرهنگی و … علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی را به چشم دید و باز دشمن را خیرخواه معرفی نمود؟ و سخن آخر اینکه برای دستیابی به تکنولوژی غیر بومی، باید چه قیمتی را پرداخت نمود؟ آیا همانگونه که مقام معظم رهبری (دامه) نیز بارها فرمودند، ما نیز نمی‌توانیم مبداء و صادر کننده علم و دانش، تکنولوژی و فرهنگ باشیم؟

     مطمئناً ما نیز می‌توانیم همچنان که پیامبر خدا(ص)‌در مهد کفر و شرک، توانستند اسلام را به جهانیان معرفی نمایند، مشروط برآنکه مانند مردم آن عصر، امام و ولی خود را تنها نگذاریم.

                                                             احمدرضا هدایتی

                                                                  ۱۰/۹/۹۱

شما همچنین می توانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *