عداوت و کینه توزی دشمنان بشریت و صلح و عدالت با ادیان الهی بویژه دین مبین اسلام فراز و نشیبهای فراوان و سابقه ای دیرینه داشته و کشور ما ایران با سابقه ای طولانی در پذیرش آخرین دین الهی از این امر مستثنی نبوده است، بنابراین نمی توان چنین پنداشت که دشمنی های آشکار و پنهان غرب با این کشور پس از پیدایش انقلاب اسلامی آغاز شد زیرا اولا در طول سالهای متمادی هرگز هویت اسلامی از متن زندگی مردم این دیار جدا نشده است و ثانیا اگر چه روابط ایران و غرب بویژه آمریکا در رژیم گذشته بظاهر از سطح خوبی برخوردار بود، اما در پس این روابط گسترده از یکسو منافع یک جانبه غرب با ژاندارمی دولت ایران در منطقه تضمین شده بود و از سوی دیگر علی رغم تمام خوش خدمتی های دستگاه حکومت به آنان، سهم ایران از این سرسپردگی در حدی نبود که خطری را متوجه منافع غرب سازد، ضمن اینکه پیشرفتهای ظاهری و عوام فریبانه نیز در حد مونتاژ برخی از محصولات صنعتی اولیه و به شکلی طراحی شده بود که حتی نتوانست در اوج اقتدار ظاهری رژیم، کشور ایران را در ردیف کشورهای در حال توسعه قرار دهد، بطوریکه خود آنان پیوسته از این سرزمین بعنوان یک کشور غیر متمدن و عقب مانده نام می بردند تا جایی که با ارائه چهره ای غیر واقعی از مردم و با توهین به فرهنگ این مرز و بوم، به مأمورین خود برای زندگی در ایران هزینه ای بنام حق توحش پرداخت و قانونی بنام کاپیتولاسیون را به مردم تحمیل کرده بودند.
این حرکت خزنده و دشمنی پنهان علیه اسلام و بویژه ایران اسلامی پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، تشدید شد و شکل و ابعاد تازه ای بخود گرفت و ترفندهای آشکار توأم با توطئه های پنهانی مختلفی مانند بلوکه کردن دارایی های ایران و تحریم انقلاب، ترور انقلابیون و مردم بی گناه، بمب گذاری ، درگیریهای کردستان، غائله گنبد، جنگ تحمیلی، بمباران مناطق مسکونی و صنعتی، حمله به سکوهای نفتی و کشتی های حامل نفت، ایجاد اغتشاش در نقاط مختلف کشور، شایعهپراکنی و تهاجم فرهنگی با ابزار جدید و در ابعاد مختلف آغاز و بتدریج و با گسترش نفوذ انقلاب در سطح جهان دامنه آن وسعت یافت و با اقداماتی مانند بهانه قرار دادن نقض حقوق بشر، دستیابی به سلاحهای هسته ای، طرح عدم آزادی اندیشه و راهاندازی ایجاد و استفاده از مطبوعات زنجیره ای و عوامل معلوم الحال و طرح اتهامات واهی بین المللی شدت یافته و به یک جنگ سیاسی و فرهنگی تمام عیار نه بر علیه جمهوری اسلامی ایران بلکه تمام جهان اسلام تبدیل شد.
نکته قابل تأمل و حائز اهمیت در این زمینه نقشی است که صیهونیستها با سیطره و تسلط بی چون و چرا بر غرب (اعم از آمریکا و اروپا) برای دستیابی به اهداف خود ایفا نموده و با تلاش برای ایجاد تقابل بین اسلام و مسیحیت تلاش می کنند تا با انحراف نظرها از جنایاتی که مرتکب میشوند، زمینه را برای بروز واقعه ای دیگر مشابه جنگهای صلیبی ایجاد و از این فرصث که در ادامه به برخی از مصادیق آن اشاره خواهد شد، نهایت استفاده را عاید خود سازند، غافل از اینکه حتی اروپا با شناخت نسبی از توان داخلی و نفوذ جهانی انقلاب اسلامی این واقعیت را پذیرفته که علی رغم تمام تجهیزات و امکانات مدرن قادر نیست که بطور مستقیم درگیر جنگ با کشور قدرتمندی مانند ایران شده و منافع خود در منطقه و بلکه جهان را در معرض خطر قرار دهد. بویژه آنکه مردم این کشورها نیز عمدتاً در حدی از آگاهی قرار دارند که مانع از انحراف کجروی دولتهایشان شوند.
به همین دلیل دولتهای غربی و در رأس آنها آمریکا هر از گاه با توطئه ای جدید سعی در مظلوم نمایی نموده و با بهانه مقابله با تروریست ساخته و پرورده ذهن و دست خودشان، تلاش می کنند تا نقش جهانی اسلام در نجات بشریت از ظلم و ستم جهانخواران را به نام خود ثبت نمایند. دراین موردنیزمرحله اصلی طرح باهدایت و رهبری صهیونیستها از واقعه ۱۱سپتامر و خلق طالبان و بن لادن بطور علنی آغاز شد و با اقداماتی مانند انفجار مرکز یهودیان در آرژانتین و ترکیه و بمب گذاری در برخی از کشورهای غربی و با طرح تهدیدهای غیر واقعی مبتنی بر حمله تروریستها به منافع غرب و یا سایر موارد مشابه ادامه یافت.
نکته قابل توجه این است که صهیونیستها بقدری در حکومتهای غربی و بویژه آمریکا نفوذ یافته اند که در توطئه ای مانند ۱۱ سپتامبر با همکاری و همراهی سردمداران آمریکا، فقط یهودیان را از مهلکه دور می کنند و برای حفظ جنبه واقعی کار، مسیحیان آمریکایی را قربانی توطئه خود قرار می دهند.
سرانجام با دستاویز قراردادن این وقایع عملیات اصلی با حمله به افغانستان و عراق برای ایجاد شرایط بهتر در جهت تسلط بر منطقه و ریشه کنی اسلام آغاز شد، اما بازتاب منفی این اقدامات در سطح جهان و نتایج انتخابات ایران، عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان و تقویت حرکتهای ضد امپریالیستی در سراسر جهان از جمله ونزوئلا و بولیوی و سایر کشورها و همچنین ایستادگی غیر متعهدها در برابر برخی از زیاده خواهیهای غرب، ثابت نمود که دوره زورگویی استکبار به سر رسیده و در نتیجه این توطئه را در ذهن آنان فعال نمود که قبل از اجرای هر سناریوی دیگری در منطقه، ابتدا از واکنشهای مردمی مطلع و سپس با ایجاد بحران در منطقه، اقدام نمایند و لذا می بایست گام دیگری برداشته می شد.
گام جدید نیز چیزی نبود جز توطئه هماهنگی که بطور مشکوک و در عین حال برنامه ریزی شده و همزمان با هدایت و برنامهریزی صهیونیست و اجرای غرب با توهین به پیامبر اسلام (ص) آغاز شد و با تخریب اماکن مذهبی ادامه یافت تا شاید از یکسو سنجش نهایی واکنش بین المللی در مورد مرحله نهایی طرح انجام شود و ثانیا در صورت بروز واکنش تند از سوی مسلمانان با معرفی چهره ای مهاجم از کشورهای اسلامی، زمینه را برای اخذ مجوز از افکار عمومی جهان برای تداوم و تشدید حضور نظامی در منطقه بویژه برافروختن آتش جنگی دیگر کسب نمایند و ثانیاً اختلاف بین مسیحیان و مسلمانان از یکسو و شیعه و سنی را از سوی دیگر تشدید نمایند، غافل از اینکه اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی و مسلمانان نیز به عنوان یکی از آگاه ترین پیروان ادیان الهی، پیوسته حامی و موید همه ادیان الهی و پیامبران خدا بوده و به آن سطح از بیداری رسیده اند که توطئه دشمنان را به راحتی تشخیص داده و با پاسخ مناسب و دندان شکن به آنها ، توطئه آنان را به خودشان بازگردانند، ضمن اینکه مسیحیان واقعی جهان نیز با پیروی از اصول انسانی آیین مسیح، مانع از تحقق اهداف شوم توطئهگران شدند.
همه این اقدامات شیطانی در حالی صورت می گیرد که اکنون سازمانها و نهادهای بین المللی مانند؛ سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن که برای احقاق حق کشورهای ضعیف و تقویت صلح و ثبات در منطقه ایجاد شده اند و یا آژانس بین المللی انرژی هسته ای که با هدفی علمی و غیرسیاسی و برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هسته ای و متقابلاً توسعه فعالیتهای صلح آمیز هسته ای در سایر کشورهای جهان ایجاد شده اند، اکنون با همکاری صیهونیستها، به ابزاری برای تخقق اهداف آنها تبدیل شده و می روند تا خود به یک عامل اصلی در ایجاد بی ثباتی و بروز اغتشاش و بحران در جهان تبدیل شوند، به گونه ای که عملکرد این نهادهای بین المللی و تسلط کشورهای صاحب قدرت بر آنان، قانون جنگل را در ذهن تداعی می سازد، قانونی که توسط غرب به جامعه بشری تحمیل شده و بر اساس مفاد آن، همیشه موجودات ضعیف در معرض تهدید حیوانات درنده و خونخوار قرار دارند.
اما مفاد قانون جنگل غربی که منطق در آن جایی ندارد چیست؟
۱- قانون جنگل غربی میگوید همیشه و در هر حالتی حق با صاحبان زر و زور و تزویر است.
۲- قانون جنگل غربی میگوید حق آن چیزی است که منافع غرب را تأمین کند.
۳- قانون جنگل غربی میگوید حمله به بوسنی، افغانستان و کشتار بیش از ۸۰ هزار نفر از مردم عراق در طول اشغال و حمله و تجاوز به دهها کشور دیگر و قتل عام، شکنجه و سر بریدن مردم بیگناه، جنگ طلبی نیست، اما مقاومت مردم بیدفاع فلسطین در برابر رژیم اشغالگر قدس یعنی تروریست.
۴- قانون جنگل غربی میگوید دولتهای حامی ما حق دارند به آنچه از امکانات و تجهیزات مدرن جهان که ما تشخیص بدهیم مجهز شوند، اما سایر کشورها حتی اگر پیشرفت حاصل تلاش خودشان هم باشد، حق داشتن چنین فرصتی را ندارند، چون ممکن است در آینده برای حیات ما خطرناک باشد.
۵- قانون جنگل غربی میگوید گوانتانامو، ابوغریب و صدها و بلکه هزاران زندان و شکنجهگاه آمریکا در این سرزمین و سایر کشورهای جهان بویژه اروپا مغایر حقوق بشر نیست، اما مخالفت با ایادی و مزدوران آنها در داخل کشور حتی بدون اعمال خشونتها و شکنجههایی که خودشان مرتکب میشوند نقض حقوق بشر است.
۶- قانون جنگل غربی تحقیق علمی در مورد یک حادثه خیالی مانند؛ هلوکاست را مغایر آزادی اندیشه میداند، و محققین در این زمینه را به زندان و شکنجه محکوم میکند، اما توهین به پیامبران خدا را عین آزادی اندیشه اعلام مینماید.
۷- در قانون جنگل کسی حق ندارد مانع زندگی حیوانی افراد شهوتران و بیبند و بار غربی شود، اما استفاده از پوشش اسلامی و نمادهای مذهبی مجازات دارد.
۸- در این قانون، ترور مبارزین فلسطینی که از حق مشروع خودشان دفاع میکنند، تروریست محسوب نمیشود، اما عملیات استشهادی کسانی که در زیر فشار ظلم و ستم متجاوزین، صبرشان به سر آمده تروریست محسوب میشود.
۹- در قانون جنگل، آمریکا و ایادی او حق دارند برای انحراف افکار عمومی و دستیابی به مقاصد پلید خود، طالبان را خلق کنند، یا با اجیر کردن مزدور، در عراق و سایر کشورها، ناامنی و اغتشاش ایجاد و یا در اهواز بمبگذاری کنند و این اعمال معنای تروریست را نمیدهد. اما اگر روزی کوچکترین تهدیدی متوجه غربیها یا منافع آنها شود، چنان هیاهو و تبلیغاتی به راه انداخته و مظلو نمایی میکنند که گویی تمام ظلمهای جهان را متحمل شدهاند.
۱۰- در قانون چنگل نمیگویند که مردم جهان حق دارند رژیم اشغالگر قدس با صدها کلاهک هستهای و حمایت تمام جهان غرب که تا دندان مجهز و مسلح هستند را تهدید به شمار آورند، اما در همین قانون به این رژیم غاصب حق میدهند که در برابر چند کشور همسایه که از کمترین تجهیزات و تسلیحات برخوردار و با تجهیزات هستهای بیگانهاند، به دور از تمام قواعد و قوانین بینالملل، از سلاحهای هستهای برخوردار باشد.
۱۱- و باز در این قانون جمهوری اسلامی ایران را بدون در اختیار داشتن سلاح هستهای تهدید میدانند. اما رژیم اشغالگر قدس با در اختیار داشتن سلاحهای هستهای و حمایت همه جانبه همپالگیهایش را در معرض تهدید معرفی میکنند.
۱۲- در قانون جنگل علیرغم بکارگیریهای نیروهای ناظر تمام وقت در هر مکانی که اراده کردند و با نصب دوربینهای متعدد که بصورت مرتب فعالیتهای تحقیقی و تولیدی مارا تحت کنترل قرار دادهاند و با اجرای تمام نظارتها و بازدیدهای فراتر از عرف بینالملل که به جز جاسوسی هدف دیگری نداشت، برای سلاحی که هرگز ساخته نشده و خطری که وجود ندارد، همچنان ابراز نگرانی نموده و از جمهوری اسلامی ایران تضمین میخواهند، اما حاضر نیستند برای رفع تهدید واقعی جهان یعنی رژیم صهیونیستی و سایر قدرتهای هستهای و جنگ طلب، ضمانت بدهند.
۱۳- در قانون جنگل از ایران اسلامی و سایر کشورهای مشابه انتظار دارند که مجوز بازدید از تمام مراکز حتی مراکز حیاتی و حساس غیر مرتبط را به بهانه نظارت صادر نماید، اما نمیگویند چرا چنین مجوزی برای بازدید و نظارت از مراکز خودشان و یا رژیم اشغالگر قدس را که حتی به همپالگیهای خودش اطمینان ندارد صادر نمیکنند.
۱۴- در این قانون نمیگوید چرا کشورهای مستقل و در حال توسعه باید عزت و اقتدار خود در پیشرفت و کسب دستاوردهای مجاز علمی را با صدور مجوز بازدید بیگانگان از مراکز حیاتی و حساس خود، زیر پا بگذارند و اصولاً کسی از آنها نمیپرسد چه مرجعی چنین حقی را به شما داده تا متعرض پیشرفتهای علمی سایر کشورها بشوید، اما خودشان مجازند دست به هر گونه تحقیق حتی در مورد سلاحهایی که حیات بشر را تهدید میکند مانند: سلاحهای میکروبی، بیو تکنولوژیکی و سایر سلاحهای کشتار جمعی دست بزنند و این در حالی است که بیتردید میتوان اظهار نمود که بروز و شیوع بسیاری از بیماریهای واگیردار مانند جنون گاوی ، آنفلونزای مرغی و سیاه زخم و بسیاری از دیگر آفات و بیماریهای دامی، کشاورزی و انسانی در جهان، حاصل همین اقدامات ظاهرا تحقیقاتی آنهاست.
۱۵- در قانون جنگل حتی اگر تعلیق داوطلبانه صورت بگیرد و تقریباً هر روز نظارت و بازرسی انجام شود، باز اطمینان کسب نمیشود، اما با وجود ۱۶۰ نیروگاه و صدها سلاح هستهای در آمریکا باید به این رژیم اطمینان داشت.
۱۶- در قانون جنگل نمیگویند چرا علیرغم وجود منابع نفتی در رژیم گذشته، در آن زمان کشور ما به نیروگاه هستهای احتیاج داشت و در حال حاضر به چنین چیزی احتیاج ندارد.
۱۷- در قانون جنگل نمیگویند چرا علیرغم تمام تأکیدات سازمانهای جهانی مبنی بر ضرورت توسعه سوختهای پاک و جلوگیری از تولید گازهای گلخانهای، چرا این همه تاکید برای تداوم استفاده از سوختهای فسیلی در این منطقه وجود دارد .
۱۸- در این قانون هیچ مرجع بینالمللی پیگیر وعده و وعیدهای داده شده به لیبی و دیگر کشورهای مشابه که قانون زور و نیرنگ را پذیرفتند وجود ندارد و علیرغم این فریبکاری، انتظار دارند جمهوری اسلامی پذیرای وعدههای تو خالی و بدون تضمین آنها باشد.
۱۹- در قانون جنگل ابتدا سنگ مردم را به سینه میزنند و از احقاق حقوق آنها سخن میگویند و دولتها را عامل همه گرفتاریهای ذهنی خودشان معرفی میکنند و آنجا که مردم یکپارچه از دولتشان دفاع میکنند، هم مردم و هم دولت را متهم نموده و تمام خواستههای آنان را نادیده میگیرند.
۲۰- در این قانون از سردمداران حکومت آمریکا نمیپرسند چرا در حادثه ۱۱ سپتامبر به صهیونیستها مجوز قتل عام آمریکائیان مسیحی شاغل در ساختمانهای مذکور را دادند، اما برای یهودیان شاغل در این ساختمانها مرخصی صادر کردند.
تجزیهو تحلیل این قانون بیانگر آنستکه در پس تمام این مباحث چیزی نیست جز جلوگیری از رشد و پیشرفت کشورهایی مانند جمهوری اسلامی که به خواست خدا عملکردهای دشمنان، باعث مطرح شدن و تبلیغ بیش از پیش فریادهای ضداستکباریشان شده است.
با وجود اعمال تمام این توطئهها، دشمنان اسلام خوب میدانند که انقلاب اسلامی به قدری در بین مردم مستضعف و تحت ظلم جهان، حتی در قلب اروپا و آمریکا ریشه دوانده که هرگز نخواهند توانست بطور مستقیم با آن درگیر شوند، زیرا نه تنها عدم کارایی بسیاری از تسلیحات و تجهیزاتشان در برخورد با جنگهای مردمی و چریکی اثبات شده است، بلکه با افشای چهره ضد انسانی و خرابکارانه استکبار، هم اکنون غرب در چنین برخوردهایی تمام مردم جهان را در مقابل خود میبینند.
غربیها بویژه در مورد ایران اسلامی میدانندکه این سرزمین با سابقهای طولانی در مبارزه با استکبار، نه عراق است و نه افغانستان و نه هیج کشوری دیگر که به راحتی تسلیم ظلم و زور شود.
دولتمردان و مردم ما نیز به بلوفهای تو خالی دشمنان عادت کرده اند و میدانند که تجهیزات بظاهر دقیقی که در جنگ افغانستان نمیتواند ، عروسی و گروه نظامی را از یکدیگر تفکیک نماید و یا طالبان و سردسته آنان که دست پرورده خودشان است را در پناهگاههای طالبان پیدا کنند و یا هواپیمای مسافری جمهوری اسلامی ایران را بجای هواپیمای نظامی هدف قرار میدهد یا غیرواقعی ناکارآمد است و یا تمام مظلومنماییها و تکذیبها آنها مبنی بر سهوی بودن خطاهایشان دروغ است و خود آنان تروریست و حامی ترور هستند و این موضوعی است که امام راحلمان نیز با بیان این نکته که « آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» بر آن تأکید کردند.
توضیح: این مقاله در اسفندماه ۸۴ تدوین شده است.